در شبکههای اجتماعی خیلی از کاربران از محلهها و کوچههایی که رنگآمیزی شده بود، عکس و فیلم به اشتراک میگذاشتند و اکثرا مورد استقبال افراد قرار گرفته بود. چه شد به فکر رنگآمیزی محلههای کمبرخوردار در شهر تهران افتادید؟
طرحی که شما به آن اشاره دارید، طرح «کوچه دوستی» نام دارد که حدود هشت ماهی میشود در حال انجام است. اولین مورد هم در کوچه مظاهری در میدان شوش انجام شد. شهرداری خیلی وقتها تلاش کرده شهر را رنگ کند. انصافا هم رنگکردن شهر یکی از ابزار ایجاد نشاط اجتماعی است. باید این واقعیت را در نظر بگیریم که شهر تهران خیلی دلمرده است. شهردار تهران هم به این نکته تأکید داشتهاند. ما در شیوه رنگکردن به نگاه تازهای رسیدهایم؛ اینکه هنریتر کار شود یعنی ذائقه هنری مردم افزایش پیدا کند و اجرا دست مردم باشد، کاری که در کوچه دوستی انجام شد. شرکت مشاوری که با آن در این پروژه کار میکردیم، بر اساس محل مورد نظر ما، طرح را ارایه داد؛ برای مثال یک جا درخت انجیری بود که روی خانه را یک برگ انجیر کشید، یک جا حسینیه بود که مشابه حسینیه طرح زد یا پرایدی بود که مدتها گوشه خیابان مانده بود و طرح را بر اساس توقف دائمی پراید زد. بنابراین طرح منطقی شد و مردم در طراحی و اجرا مشارکت کردند.
آیا رنگآمیزی خانهها در این محلات اجباری است؟
خیر؛ هر صاحب خانهای که حاضر به رنگآمیزی دیوار خانهاش نبود، این کار برایش انجام نشد. ما معتقدیم مردم زمانی که در خلق عمل سهیم نباشند آن کار را از آن خودشان نمیدانند؛ آنچه این رضایت را بیشتر میکند این است که در فرآیند ایجاد عمل نقش داشته باشند. مردم در رنگکردن و طراحی شرکت داشتند. بخش اصلی کار را هم زنان خیلی دنبال کردند. همچنین نکته دیگری که باید با شما در میان بگذارم این است که عملا چنین پدیدهای میتواند منجر به نوعی گردشگری محلی شود؛ یعنی بگوییم این محله و کوچه ارزش بازدید دارد. همین کار پروژه محرک توسعه میشود. اما باید ظرایف کار در نظر گرفته شود؛ اگر احساس شود این کار تبلیغاتی است شاید مردم پس بزنند. در حالی که این کار متعلق به مردم است و باید در کار مشارکت داشته باشند که در کوچه مظاهری خوشبختانه این اتفاق افتاد.
برای رسیدن به این موضوع که مردم راضی به رنگآمیزی خانههایشان هستند یا نه چه پروسهای طی شد؟
اداره کل بانوان با همکاری معاونت اجتماعی فرهنگی منطقه ۱۵ درگیر انجام این کار بود. همچنین شهرداری دفتر توسعه محلی دارد که فعالان محل درگیر انجام کار شدند و چون پروژه در دو کوچه بود همه اعضای کوچه مشارکت داشتند. یک بار هم که بنده از آنجا بازدید کردم همه بهویژه بچهها از انجام چنین کاری راضی بودند؛ چون انواع بازیها و جدول ضرب روی دیوارهای محله طراحی شده بود.
محلههای دیگری که قرار است این پروژه در آنجا انجام شود، کدام قسمتهای شهر هستند؟
این برنامه را برای همه محلهها ابلاغ کردیم؛ اما بافت محله باید فرسوده و دیوار قابل استفاده باشد؛ زیرا دیوارهای جدید قابل استفاده نیستند. حتما باید قواعد رنگ شهرداری تهران رعایت شود؛ یعنی رنگهایی که استفاده میشود، استاندارد باشند.
در بازنشر عکسهای این محلهها به وسیله کاربران شبکههای اجتماعی در صفحههایشان، همان طور که از آن استقبال میشد، انتقاداتی هم مطرح میشد. برخی از افراد به این مسأله پرداخته بودند که شهرداری با این کار فقر محلهها را پنهان میکند و افراد آن محلهها و دیگران را گول میزند. نظر شما نسبت به این گفتهها چیست؟
اگر فیلم «عروسی خوبان» را دیده باشید، نگاه این طور است که وقتی فقیر هستید شادمانی دیگری ندارید. بنابراین فقر وجود دارد و قابل انکار نیست. حتی در سالهای گذشته هم تشدید شده و یکی دو دهک به طبقه فقیر افزوده شده است. اما مسأله این است آیا مردمی که الان درگیر فقر هستند حق زندگی ندارند؟ در کوچههای مظاهری و طوطی که این کار انجام شده مردم راضی هستند. باید درک کنیم که آدمی که فقیر است بالاخره رضایتهایی هم دارد. همه زندگی که فقر نیست؛ برای کاهش فقر هم باید کار کرد. نکته دیگر این است که بدانیم شهرداری تهران مسئول کاهش فقر شهر تهران نیست اما مسئول زیباسازی بصری که هست. این زیباسازی برای اینکه موجب رضایت خاطر مردم باشد انجام میشود. اسم این کار پوشاندن چهره فقر نیست بلکه برنامه این است که این کارها برای مردم فقیر هم میتواند انجام شود. برنامه شهرداری تهران از قدیم برای کاهش فاصله شمال و جنوب به این صورت بوده است که خدمات یکسان به شهروندان ارایه شود. پس در زمینه فقر و کاهش فقر کسی که مقصر است و باید پاسخگو باشد شهرداری تهران نیست.
به کاهش فاصله شمال و جنوب شهر بین مردم اشاره کردید؛ برای این موضوع چه کارهایی غیر از رنگآمیزی انجام شده است؟
مثلا ما در محلههای مختلف تهران سرای محله داریم که مهد کودک، سالن موسیقی، باشگاه ورزشی، سالن نمایش فیلم و... دارند. همچنین قیمت ارایه خدمت در مجتمع ورزشی نصف چیزی است که دولت تصویب کرده است. در کل این فضا باعث شده است خدماتی که زمانی فقط به شهروندان ساکن در شمال شهر ارایه میشد در تمام شهر توزیع و حتی در مناطق کمتر برخوردار بیشتر هم ارایه شود.
در صحبتهایتان بیان کردید که برطرفکردن فقر در شهر وظیفه شهرداری نیست؛ اما شهرداری وظیفهای که دارد، ایمنسازی معابر برای شهروندان و بهخصوص زنان است. برای این کار چه اقداماتی شده است؟ آیا در همان محلههایی که دیوارهایش رنگآمیزی شده، اقدامی برای ایمنسازی معابر شده است؟
قطعا این طور است؛ اصلاح کالبدی فضای شهری کاری است که باید انجام دهیم و این کار را شروع کردهایم. در منطقه ۱۰ سال گذشته آزمایشی این کار را جلو بردیم. از فعالان محلی بهویژه زنان درخواست کردیم بگویند کجای محله ناامن است و چرا در آنجا حس ناامنی میکنند. آنها هم توضیح دادند که مثلا جاهایی نور یا معبر مناسب نیست یا پیادهرو از خیابان خوب دیده نمیشود. وقتی حجم درخت و شمشاد زیاد است فضای پیادهرو ناامن میشود یا در مورد پل عابر پیاده که اگر دیده نشود، ناامن میشود. اینها را زنان توضیح دادند؛ مثلا در منطقه ۱۰ زمین رهاشدهای وجود داشت که باعث ناامنی محله میشد که بعد از بررسی دور آنجا دیوار کشیده شد. به جاهایی که زنان توضیح دادند، رسیدگی کردیم و کارهایمان هم مورد رضایت بوده است. این موضوع را یکی دو بار بیشتر بررسی کردیم و یک هفته قبل با امضای مشترک معاون اجتماعی و معاون مناطق شهرداری تهران به همه مناطق ابلاغ شد این کار را انجام دهند؛ یعنی اصلاح کالبدی و فضایی سطح شهر، برای افزایش امنیت زنان که مشخصا یکی از مهمترین کارهاست. در مناطق کمبرخوردار وقتی شهرداری خدمات ارائه دهد، باعث میشود افراد بتوانند فعالیت اجتماعی و مدنی داشته باشند و آموزش ببینند که همین امر منجر به کاهش فقر میشود؛ یعنی اقدامات شهرداری تهران به افزایش مشارکت و کاهش فقر منجر میشود. این فعالیتهای اجتماعی و کالبدی اگر درست انجام شود میتواند به افزایش مشارکت، افزایش نشاط و کاهش فقر منجر شود.
وقتی شما در فعالیتهای اجتماعی مشارکت میکنید، تعلق خاطرتان به شهر و دیگر شهروندان محله بیشتر میشود. ببینید بخش مهمی از لذت دیدن فیلم و کتابخواندن به این است که درباره آن تجربه گفتوگو کنند. عملا تجربه و خاطره مشترک است که دوستی و تعلق ایجاد میکند. کوچه دوستی یک موضوع است، چگونه رنگکردن شهر موضوع دیگری است.
یعنی انجام این کارها باعث میشود که شهروندان به محله عرق داشته باشند.
بله؛ وقتی در تولید زیبایی بصری محله همکاری داشته باشید طبیعتا تعلق هم ایجاد میشود. وقتی زحمتی برای کاری بکشید تعلق هم ایجاد میشود. بنابراین اینکه مردم نقش داشته باشند مهم است و این نگاه جدید اجتماعی است که در شهرداری تهران انجام میشود.
امیدوارم این کار ادامهدار باشد.
مسأله این است که به این موضوع دقت کنیم که برای ادامهداربودن این موضوع نباید شهرداری در یک جا منحصر باشد. تجربه باید در اختیار دیگران هم باشد و حتما گروههای اجتماعی و فعالان مدنی هم درگیر کار باشند و موضوع را دنبال کنند. مستندسازی و نقدکردن کار میتواند منجر به ادامه داشتن کار شود.
برگردیم به بحث زنان و امنیتشان در سطح شهر. فعالان حوزه زنان در این موضوع یعنی در بحث نورپردازی و ایمنسازی مناطق برای زنان این موضوع را مطرح میکنند که زنانی که از آنها سوال پرسیده شده از چه قشری بودهاند و چرا پرسشی از این جامعه هدف منتشر نشده است. نقدشان این بود که شهرداری فقط میخواهد کاری را جلو ببرد تا در کارنامه مدیریتی خودش جا بدهد.
ما تنها نهاد عمومی در ایران هستیم که فایل داده منتشر کردهایم؛ نه گزارش. از ۴۵ هزار نمونه که سال ۹۳ منتشر شده یکی از ارزیابیها درباره شهرداری براساس اطلاعاتی که است که خودمان دادیم که گفتیم نمره مدیریت شهری حدود یازده و خردهای است و به ۱۲ نمیرسد. مسأله اساسی در این فعالیتها این است که نمیتوانیم برای شهر نسخه واحد در نظر بگیریم. تهران متکثر، متنوع و سیاستها و فعالیتهایش متنوع است؛ به بیان دیگر برای منطقه ۳ نمیتوان مانند منطقه ۱۹ تصمیم گرفت و نظر داد. میزان مشارکت در شورایاری در منطقه ۳ خیلی کمتر از منطقه ۱۹ بوده است ولی نمیتوان با قاطعیت درباره میزان مشارکت براساس تعداد رأیدهنده صحبت کرد و مسأله پیچیدهای است. آنچه ما درباره این موضوع انجام میدهیم زنان در شهر تهران فعالیتهای متعددی انجام میدهند و شهرداری تهران نهادهای اجتماعی متکثری درست کرده مثلا مجموعهای به نام شهربانو داریم و بوستانهای ویژه بانوان که طبیعتا همه زنان از آن استفاده نمیکنند اما زنانی که استفاده میکنند راضی هستند. سرای محله داریم که خانه مادر و کودک در آنجا قرار دارد. نظرسنجی نشان میدهد که خیلیها از این خانهها استفاده نمیکنند اما کسانی که استفاده میکنند راضی هستند. بنابراین کسانی که در سطح محله همکاری دارند، تجربه مشارکت داشتند. گزارش اولیه منطقه ۱۰ و اقدامی که صورت گرفته است؛ یک بخش کار تبلیغ است ولی یک بخش کار این است که آیا اقدامی صورت گرفته یا نه. اگر تبلیغ بعد از اقدام باشد که مشکلی نیست. شما رویه را ببینید و نقد کنید. وظیفه رسانه نقد برای بهبود است. از زنان خواستیم بگویند؛ حتی نوع تجربه ناامنی را بگویند. نقشه را هم داریم. بعضی از اینها چون مشارکت است با نظرسنجی فرق دارد. به معنی زمینهیابی، رویه را برمیدارد و دسترسی به واقعیت خیلی وقتها با گفتوگوی بیشتر صورت میگیرد. تجربه یعنی چیزی که در منطقه ۹ انجام شد و آنچه بر اساس منطقه ۱۰ ابلاغ کردیم قابل ارایه است. این موارد روی سایت شهرداری موجود است. پس اول ببینند و بعد ما را بر این اساس نقد کنند که آیا رویه فعالیتهایمان مشکل داشته یا نه، آیا منجر به کاهش ناامنی زنان شده است یا نه. اما توجه داشته باشید که این رویه باید چند سال تکرار شود تا ناامنی باور شود. یک مسأله در مورد ناامنی احساس ناامنی است که ممکن است متفاوت با ناامنی باشد. نکته دیگری که در این بخش باید به آن اشاره کنم این است که بنده یکی از اولین افرادی هستم که آمارهای آزار جنسی را بر اساس کاری که سال ۹۵ انجام شد، منتشر کردهام. تقریبا ۵۰درصد زنان لااقل یک بار تجربه صور خفیف آزار جنسی مثل متلکپرانی را در سطح شهر دارند. پس مسأله امنیت زنان مهم است؛ زنان باید بتوانند از خانه خارج شوند و فعالیت داشته باشند. یکی از مواردی که ما در موردش خیلی نقد شدیم، مسأله کوتاهکردن شمشادهای سطح شهر و تأثیر آن بر مسأله آزار زنان بود که مورد تمسخر قرار گرفت ولی واقعا وقتی شمشاد از حدی که از خیابان بتوان پیادهرو را دید بالاتر برود، آن فضا ناامن میشود. این مسألهای که مطرح شد، مسألهای بود که بسیاری از زنان این مورد را به ما گوشزد کرده بودند. معیار من جو رسانهای که ایجاد میشود نیست بلکه مشکلاتی است که زنان در ترددهایشان در سطح شهر به ما گوشزد میکنند.
در مورد مناسبسازی شهر برای معلولان جامعه چه اقداماتی انجام دادهاید؟
برادر من هم معلول است و از مشکلات این افراد باخبر هستم. زمانی شهرداری اقدام خوبی انجام میداد که برای برادر من که میخواست به دانشگاه برود ون میفرستاد. ون از در خانه، برادرم را به دانشکده میبرد و برمیگرداند. اما ما چه تعداد ون و چند نفر معلول داریم؟ راه درست این است که معابر شهری را برای استفاده معلولان مناسب کنیم وگرنه امکان فرستادن ون برای همه معلولان را نداریم. در سیزده بدر نوروز سال گذشته با همکاری بهزیستی گفتیم ۴۴ پارک تهران برای معلولان مناسبسازی شده که الان روی نقشه شهر تهران معلوم است. همچنین خطوط اتوبوسی را که برای این افراد مناسبسازی شده است، در نقشه مشخص کردهایم؛ یعنی افرادی که بخواهند به پارک بروند، با استفاده از اتوبوس میتوانند به پارکهایی بروند که فضایشان مناسب حالشان است. اما نکته این است که ما این امکان را نداریم که به همه معلولان خدمات بدهیم بلکه باید شهر را برایشان مناسبسازی کنیم. بنابراین الان ایستگاههای جدید مترو برای معلولان مناسبسازی میشود و قبل از افتتاح معلولان از آنها بازدید کرده و بعد افتتاح میشوند؛ برای مثال ایستگاه مترویی که روبهروی تالار وحدت و در حال افتتاح بود چون برای افراد نابینا مناسبسازی نشده بود، افتتاحش دو هفته عقب افتاد تا شرایط استفاده معلولان از آن مهیا شود. به طور کلی از مدتی قبل هیچ چیزی افتتاح نمیشود مگر اینکه مناسبسازی شده باشد و بقیه فضاها هم مناسبسازی میشود. پس عملا باید شهر را مناسبسازی کنیم چون قادر نیستیم خدمات اضافه ارایه دهیم. شما برای هر زنی نمیتوانید در شهر همراه بگذارید که مراقبش باشد ولی اگر شهر نور و دوربین داشته باشد، طبیعتا میزان ناامنی کم میشود. سال گذشته یک سرای محله را در هر منطقه برای معلولان و سالمندان مناسبسازی کردیم. شهر دوستدار همه سنین برای نوزادان همراه با مادر، برای کودکان، افراد معلول و سالمندان باید تدارک دیده شود و در همه خدمات امکان سالمندی هم لحاظ شود. بنابراین اماکن شهری بهتدریج اصلاح میشود.
فروشگاههای شهروند هم شامل این مناسبسازیها شدهاند؟
در فروشگاه شهروند به دنبال اتاق مادر کودک و در تلاش هستیم که امکانات دیگری هم به آنها اضافه کنیم تا مناسب حال معلولان باشد. همچنین جا دارد که بگویم برخی از پارکهای سطح شهر هم برای این افراد مناسبسازی شدهاند.
معلولان چگونه میتوانند از این اماکن مطلع شوند؟
روی نقشه تهران بخشی هست که map.tehran.ir است؛ در لایههای گویاساز اماکن مناسب برای معلولان مشخص شده است که ایستگاههای مناسب به تفکیک برای معلولان با هر توانی مشخص شده است. همچنین به مرور سراهای محله مناسبسازی شده و اطلاعات دیگر را به این نقشه اضافه میکنیم.
زمانی مطرح شد که هیچ پیمانکاری نباید از بچهها در کار زبالهگردی استفاده کند اما این روزها این بچهها را در سطح شهر زیاد میبینیم. آیا مافیایی پشت این کار است که قدرت شهرداری و بقیه نهادها به آنها نمیرسد؟
اولا این موضوع را تفکیک کنیم که یک بخشی از کودکان به عنوان کودک کار هستند که بخشی از واقعیت فقر است و هر چند اینها هماهنگکننده دارند اما پولشان را برای خانواده میبرند. اما در مورد کودک زبالهگرد افرادی هستند که به آنها کارگر فصلی گفته میشود؛ چون ۶ ماه یک بار عمدتا از هرات میآیند و خانوادگی از کودک و نوجوان تا جوان با هم کار میکنند. با زیردستان پیمانکاران هماهنگ میکنند و هر کدام یک محله را در نظر دارند. در گودها و گاراژهای اطراف تهران زبالههای جمعشده را تفکیک و به فروش میرسانند؛ یعنی یک کار جمعی است. حتما مافیایی وجود دارد که اینها را به صورت غیرقانونی به ایران میآورد. این موضوع هم همیشه مطالبه ما بوده است که دستگاههای مسئول باید جلوی ورود این افراد را به کشور بگیرند؛ چون هم غیرقانونی است و هم پیمانکاران پسماند خشک از این کودکان مستقیم یا غیرمستقیم استفاده میکردند. در بخشنامه شهردار تهران تصویب شده که ما دست به کودکان نمیزنیم و با پیمانکار برخورد میکنیم. اینکه شما کودکان را میبینید که ما برخورد نمیکنیم چون اصرار داریم که دست به کودکان نزنیم. شیوههای جمعآوری کودکان جدا از اینکه ناموفق است آثار روانی درازمدتی بر کودکان کار میگذارد که انجام آنها را مناسب نمیدانیم. به همین منظور در بخشنامه شهردار اصرار شده که این خط قرمز ماست که به هیچوجه با کودک کار برخورد نکنیم و با پیمانکار برخورد کنیم. برخی مناطق شهرداری تهران مثل مناطق ۱۳، ۲۱ و ۲۶ میگویند ما کودک کار نداریم ولی ما مدام پیگیری میکنیم؛ یک بازاری شکل گرفته که باید تغییر کند. اگر این ساختار اقتصادی تغییر نکند عملا این شیوهها جوابگو نیستند. در معاونت اجتماعی جلسهای داشتیم و همه پیمانکاران پسماند خشک شهرداری تهران را جمع و من و معاون خدمات شهری صحبت کردیم و شهردار هم بعدها بخشنامه داد. مسأله کودک زبالهگرد جدای از اینکه بدترین و کثیفترین کار کودکان است اما درآمد این کار از کار ساختمانی بیشتر و کارش سادهتر است ولی چون در منظر مردم هست ترحم بیشتری هم دارد و کمکهای مردمی هم به آنها میشود. این امر باعث پیچیدگی کار میشود. از طرف دیگر بعد نمادین هم دارد و نشاندهنده فقر است. یعنی نشانه فقر کودک سر چهارراه نیست. زن یا کودکی است که در مخزن زباله سر فرو برده است. این امر پیامدهای پیشبینینشده اقدامات ماست. وقتی ۵۰ هزار مخزن در سر کوچهها گذاشته شده است باید هم انتظار داشته باشیم که آدمهایی تا کمر در سطل زباله خم شوند. نکته دیگر هم این مسأله است که همه افراد کودک کار نیستند، معتاد و بیپناه هستند که میخواهند چیزی جمع کرده و بفروشند. توجه داشته باشید که وقتی زباله را در مخزن میگذارید کالایی را برای ارایه میگذارید و جمعآوری زباله هم جرم نیست پس موضوع کودک و زباله راهحل بگیروببند ندارد. بنابراین ساختار باید عوض شود. برای همین در بخشنامه شهردار ذکر شده تا خرداد ۱۴۰۰ مخازن باید جمع شود. یکی از نارضایتیهای مردم همین است به همین علت در بخشنامههای جدید آمده است که وقتی مجتمع ساختمانی ساخته میشود حتما باید اتاق زباله داشته باشد.
مدتی قبل جلسهای با سفیر افغانستان داشتید؛ در این زمینه هم صحبت کردید؟
در آن جلسه از سفیر محترم افغانستان خواستم کمک کند که این فرآیند قطع شود؛ یعنی تا وقتی از افغانستان کودک به ایران میآید ما این مشکل را داریم. مسأله کارگر افغانستانی یک موضوع است و کودکی که کار میکند مسأله دیگری است که باید حل شود. تا وقتی دستگاههای بالاتر از شهرداری تهران این مسأله را حل نکنند، همواره این مشکل را داریم.
چه کارهایی در دوره مدیریت خود میخواستید انجام دهید و نشد یا آیا کاری بود که میخواستید انجام بدهید اما به شما اجازه ندادند؟
واقعیت این است که کاری نبوده که اجازه ندهند من آن را انجام ندهم. اما خب یک سال از دو سالی که من در این سمت هستم، گرفتار ویروس کرونا شدیم وگرنه کاری که خودم خیلی پیگیرش بودم و دوست داشتم انجام شود این بود که همه مردم تهران رویا داشته باشند؛ چون رویا باعث میشود برای بهترشدن تلاش کنیم. حس اینکه شهر متعلق به همه است و میتوانند در آن حضور داشته باشند. اما این امر مستلزم این است که در همه شهر جنبوجوش داشته باشیم. آنچه دنبالش بودیم و تا حدی هم موفق شدیم بازگشت مردم به شهر و بازگشت شهر به مردم بود؛ یعنی مردم برای کاری به جز خرید و کار بیرون بیاید. نظریه پنجره شکسته میگوید اگر شهروندان در محله رفتوآمد کنند، محله امن میشود و پلیس میتواند پیاده هم بیاید. بنابراین روی این موضوع اصرار داشتیم و سال گذشته تلاش کردیم به این سمت برویم. مثلا تلاش کردیم که در سرای محلهها برای دانشآموزان فیلم نمایش داده شود. این موضوع باعث میشد که معلم دانشآموزان را پیاده از مدرسه به سرای محله ببرد و با هم فیلم ببینند؛ یعنی هم در محله گشتوگذار میکردند و هم فیلم میدیدند. به نوعی باعث میشد که بچهها با محله احساس رفاقت کنند و آن را از خودشان بدانند.
که این موضوع همزمان با شیوع کرونا در کشور شد.
بله؛ البته در حال حاضر مردم از سرای محلهها استفاده میکنند اما خدمتگرفتن و خدمترساندن از طرف مردم باشد سختتر است. مشارکت به معنای یک عمل دوطرفه است؛ یعنی افراد در محله مشارکت داشته باشند. شهردار تهران هم میگوید محلهمحوری و مشارکتمحوری یعنی مردم به محلهشان بازگردند و در محله حضور داشته باشند. اتفاقا تجربه نشان میدهد زیرساختهای شهرداری کم نیست؛ باید به زیرساختها رجوع کنیم. وقتی مردم به پارک بروند اینکه نور بهتر باشد یا برای کودکان مناسبتر باشد، مطرح میشود. بنابراین امید دارم مردم از خانه بیرون بیایند و کار کنند. اجتماعیکردن شهر راهحل است. شهرداری خودش را یک نهاد اجتماعی تعریف میکند. روزی یک میلیون و خردهای نفر از مترو استفاده میکنند. یک میلیون نفر از میدان ترهبار استفاده میکنند و طبق نظرسنجی مردم از کمیت و قیمت راضی هستند.شهر در خدمات شهری هم نگهداشت و هم تابآور و زیستپذیر میشود. اینها را بیان کردم که بگویم ما زیستپذیری را در تهران میبینیم ولی باید با افزایش حضور مردم در شهر زیستپذیرتر شود.
اتفاقی که در خیابان سیتیر تهران هم افتاد، جزو همین پروژه بود.
ما باید از رویکرد اتومبیلمحور عبور کنیم. در حال حاضر تمام شهر برای تسهیل عبورومرور خودروها در نظر گرفته شده است. در این نگاه قرار نیست فقط خیابان سی تیر به این شکل باشد. رودکی و لالهزار هم به این سمت میرود. پیادهروی لالهزار بزرگ و سنگفرش میشود که این موضوع باعث میشود این خیابان به سمت آرامسازی برود؛ یعنی ماشین نمیتواند در آن منطقه با سرعت حرکت کند. در نتیجه آن محله در خدمت عابر درمیآید. باید بپذیریم که شهر در خدمت عابر پیاده باشد؛ عابر پیاده یعنی غیر از خودرو. نکته خوشحالکننده در این موضوع این است که دوچرخهسواری یا پیادهمحوری در حال رونقگرفتن است، پس حالا باید شهر را برای این افراد مناسبسازی و از حضورشان در شهر استقبال کنیم تا شهروندان بیشتری به این سمت بیایند.
برای زیست شبانه شهر تهران به غیر از اینکه چند خیابان خاص را وارد این طرح کردید، دیگر چه پیشنهادهایی مطرح کردید؟
پیشنهاد ما بهویژه در ایام کرونا این بوده که شهر گسترش پیدا کند؛ یعنی لزومی ندارد تا ۸ شب شهر بسته باشد. فعالیت بخشی از شهر میتواند از ۸ شب تا ۲ نیمه شب باشد چون مردم وقت بیشتری در خانه هستند. بخشی از فعالیتها میتواند مربوط به قبل از ۶ صبح یا بعد از ۸ شب باشد؛ بهویژه در شبهای تعطیل. نمونه همان چیزی که در ماه رمضان داشتیم و داریم. باید این تجربه را بسط دهیم. بگوییم عصرها، جمعهها، شبهای تعطیل به این سمت برویم. به دنبال این فضا بودیم که به مشکل خوردیم. باید تجربه موفق خودمان را بسط دهیم. لزومی ندارد همه جای شهر باز باشد؛ میتوانیم بگوییم فاصله میدان ولیعصر تا چهارراه ولیعصر باز باشد و برای برخی از مشاغل چون امنیت هم مهم است. باید بپذیریم که حضور مردم منجر به امنیت میشود. فلکه اول و دوم صادقیه، میدان توحید تا سر باقرخان که بازارهایی شکل گرفته است که نمونه حضور مردم در شهر است و تجربه خوب این محلهها میتواند در جاهای مختلف شهر تکرار شود.
*این مصاحبه در مجله شهر نفروشی اسفند ۱۳۹۹ منتشر شده است.
نظر شما