زردی من از تو، سرخی تو از من

از مراسم چهارشنبه سوری فقط صداهای بلند ترقه ها و دینامیت ها باقی مانده وتنها در اندک مناطقی مراسم به شکل واقعی برگزار می شود و بته سوزانی پابرجاست. چهارشنبه سوری در گذشته هایی نه چندان دور رسم و رسوم خاصی داشت که به  دلیل برآورده شدن حاجات و نیازها ، این شب برای دارالخلافه نشینان از حرمت بالایی برخوردار بود.

به آخرین سه شنبه سال، چهارشنبه سوری گفته می شود و بسیاری از مردم معتقدند که در این شب نور الهی در کوه طور بر حضرت موسی ظاهر می شود و یا این که در این شب آتش نمرود برای حضرت ابراهیم تبدیل به گلستان می شود، عده ای بر این باورند در این شب آهن در دست حضرت داوود نرم می شود و به قولی با خوردن سم اسب طهمورث به سنگ و جهیدن آذرخش از آن، آتش کشف می شود یا آن که در این شب زرتشت به پیغمبری می رسد و در نهایت مختار ثقفی در این شب به قتلگاه حسین به علی رفته و دمار از روزگارشان در آورده و... در نهایت هر آنچه که به ذهن مردم می رسید و جنبه تقدس داشت، به این شب اسطوره ای نسبت می دادند. در کل با جمع این وقایع ، شب چهارشنبه آخر سال برای ایرانیان شب شادی شناخته شده  و سنن و عقاید و خرافاتی در نظر گرفته شده بود که به تدریج کم رنگ کم رنگ شد و تا این که امروزه هیچ اثری از آنها باقی نمانده است.

رسومات این شب خاص

خالی کردن حوضچه ها: یکی از رسوم آن بود که زنهای تهرانی از یکی دو روز مانده به چهارشنبه سوری آب های حوض و حوضچه ها ی خانه را خالی کرده و پس از آن کمی سرکه و ذغال درون حوض می پاشیدند و آب حوض کش را خبر می کردند و یا اینکه دسته جمعی با زنان همسایه آب ها را به نیت بیرون ریختن سیاهی و چرک دلی از خانواده به جوی می ریختند سپس یک حبه نقل یا نبات در حوضچه انداخته و آن را پر از آب می کردند و کسی تا در رفتن توپ سال نو ( در آن روزگار تحویل سال جدید با شلیک کردن توپ مشخص می شد) حق دست زدن به آب را نداشت.

خریدن کوزه نو : از دیگر رسوم این شب ، خریدن کوزه جدید بود. بدین ترتیب که زن خانه باید تا پیش از ظهر روز سه شنبه کوزه جدیدی را بخرد و داخل آن را آب کند و روی طاقچه بگذارد برخی هم رسم داشتند ابتدا کوزه کهنه را از بالای در نقاره خانه( برجک سر در دروازه ارگ) پایین انداخته و شکسته شود و آن هنگام کوزه را بخرد.

آب دباغخانه: نخستین کار بعداظهر سه شنبه آخر سال این بود که دختران دم بخت و بیوه زنان روانه دباغخانه شوند و هر کدام از آب دباغخانه در کوزه یا شیشیه ای بریزد و با یکدیگر حرکت کرده و با از بدی ها صحبت کرده تا از دباغخانه خارج شوند. سپس وارد خانه می شوند با کسی صحبت نمی کردند و فقط آب دباغخانه ایی که با خود به همراه آورده بودند به کلون در و پاشنه ها و چهار طرف خانه برای رفع بلا می پاشیدند.

قلیاب سرکه: زنان در بعداظهر شب چهارشنبه سوری هفت دختر بچه را باید یک جا جمع می کردند و یکی یکی به نوبت پشت هاون نشسته و قلیاب ها را بکوبند سپس آن را هفت قسمت ، هر قسمت را جلوی یکی گذاشته تا هر کدام قلیاب را برداشته و در کاسه ای مملو از سرکه بریزند و با قاشق چوبی به هم زده و سپس خانم خانه تا آفتاب از میان نرفته مقداری از آن را به چهار گوشه اطاق بپاشاند و بقیه را نیز در جایی بگذارد و زمانی که نیاز داشت برای رفع بلا از آن استفاده کند.

توپ مروارید: منظور همان توپ مروارید در میدان توپخانه بود که امروزه به ساختمان وزارت امورخارجه منتقل شده است. درباره این توپ روایات مختلفی ساخته و نقل شده بود از جمله آن که این توپ از پرتغالی ها به غنیمت گرفته شده یا این که از شیراز به اذن شاه چراغ بدون هیچ وسیله ای به اینجا آمده یا این که نادر شاه آن را از فتح هندوستان با خود آوررده که کل این حکایات نادرست بود. این توپ به دستور فتحعلیشاه قاجار  در سال  1233قمری در اصفهان توسط استاد اسماعیل ریخته گر ساخته شد . اشعاری هم در مدح شاه بر روی آن حکاکی شد که با تماس دست با توپ مشخص است اما هیچ گاه دلیل ساخت این توپ مشخص نشد. شاید شاه قاجار می خواسته با ساخت تزیننی این توپ، اقتدار خود را نشان دهد. این توپ به دلیل آن که چندین طشت مروارید البته نه مرواریدهای اصل بلکه به شکل و شمایل آن به دهانه توپ آویزان شده، توپ مروارید لقب گرفته است. زنان ترانی به این توپ بسیار اعتقاد داشتند و شب های جمعه به زیارتش می رفتند چون بر این باور بودند حاجت هایشان برآورده می شود. اما شب چهارشنبه سوری شلوغ ترین روز زیارتی اش بود دختران دم بخت و ببا زنان عقیم از روی لوله سر می خوردند و به چرخ ها و زنجیرهایش دخیل می بستند.

غول بیابان:  آن ها افرادی مانند حاجی فیروز و آتش افروز بودند که مخصوص سرگرمی این روز به حساب می آمدند. این افراد برای خود قیافه های وحشتناکی درست می کردند و نیم تنه ای از پوست ببر یا پلنگ می پوشیدند و کلاهی شاخ دار بر سر می کردند و چوب زمختی هم در دستانشان بود و با پای برهنه و هیبتی ترسناک در اماکن شلوغ مانند قهوه خانه، بازار و ... معرکه راه می انداختند و از مردم پول می گرفتند.

آتش افروز: نمایش دهندگان آخرین سه شنبه سال ، آتش افروز ها بودند و تنها در سه شنبه ظاهر می شدند  و تا سال دیگر دیده نمی شدند. آن ها لباسی قرمز بر تن داشتند با کلاهی منگوله دار و زنگوله هایی هم به سر آستین هایشان آویخته بود و همراه خود  قوطی نفت و مشعلی که از کهنه که بر سر مفتول بسته بودند،داشتند. دور کوچه و محله ها راه می افتادند و جلوی هر جمع سر مشعل افروخته را در دهان برده پس از لحظاتی در حالی که شعله آن خاموش نشده بود از دهان خارج می کردند و باعث سرورو شعف  کودکان می شد.

آجیل شب چهارشنبه سوری: این آجیل را مردان در شب با خود به خانه می آوردند که شامل کشمش، نخودچی، توت، انجیر، خرماخرک( نوعی خرمای زرد رنگ)، قیسی و باسلق بود که معتقد بودند این آجیل هفت خوراک دارای یمن و شگون است.

فال گوش: یکی از رسوم این شیب، فال گوش ایستادن و یواشکی صحبت رهگذران را گوش دادن بود که بر این باور بودند از این طریق سرنوشت و آینده سال جدید مشخص می شود. زنان و مردان در این شب بعد از غروب سر پیچ کوچه ها، پشت در خانه ها، بالای پشت بام ها استراق سمع می کردند. مثلا اگر کسی در مورد پول صحبت می کردند، می گفتند سال آینده ، سال رزق و روزی، کسب و کار و ثروت است. اگر کسی از بدبختی ناله می کرد، می گفتند سال آینده خبر از غم و ناله و مرگ است و....

قاشق زنی:  از دیگر کارهای این شب، قاشق زنی دختران جوان بود که دو سه ساعتی که از تاریکی می گذشته و تردد در کوچه ها کم می شد، دختران چادر بر سر کرده همراه پیاله مسی و قاشق چوبی که صدای بم داشته باشد به پشت در خانه ها می رفتند و به زدن قاشق به لب پیاله ها می پرداختند و منتظر می مانند که ساکنان آن خانه چیزی در پیاله هایش بگذارند مانند سکه، قند، نبات، شیرینی. در این قاشق زنی ها دل بسیاری از مردان در گرو دل دختر باقی می ماند و چه بسا که قاشق زنی سبب شروع و تجدید دیدار و درنهایت خواستگاری و ازدواج می شد.

بته و بته افروزی

در روز چهارشنبه سوری ، فروش بته  نسبت به روزهای قبا رواج  بسیاری داشت . برای آوردن بته به تهران که بیش از این برای نانوایی ها فراهم می شد اما در این روز به دلیل بته افروزی ، ورود آن به تهران حداقل دو برابر می شد بدین صورت بود که بته فروش با شترهایی فراوان به بیابان های شهر ری  و دهات اطراف آن تا ورامین و علی آباد می رفتند و هر آنچه بته بود بر پشت شترها به صورت قطاروار می بستند و بعداظهر به تهران آمده در چهارراه ها، گذرها و کوچه ها بته هارا پهن می کردند خریداران به صف می شدند. البته ناگفته نماند که قیمت بته ها در آن روز بسیار گران می شد. به تدریج که آفتاب می رفت  بته ها در صحن خانه ها و یا در کوچه ها و زیر گذرها به صورت خط مستقیم ردیف می شد. اولین کبریتی که به یک بته زده می شد بقیه نیز روشن می شد و مردم به ترتیب ایستاده و منتظر پریدن از روی آن بودند و با هر پرش « زردی من از تو، سرخی تو از من» را به زبان می آوردند.

آتش بازی

از دیگر کاسبی ها و بازی های ها در چهارشنبه سوری که از صد و پنجاه سال گذشته نیز مرسوم شد ، آتش بازی باروتی بود.در زمان سلطنت ناصرالدین شاه ، توسط فرانسوی ها به دارالخلافه  وسایل آتش بازی آورده شد. در ابتدا از این وسایل برای سرگرمی شاه یا مبارکی اعیاد و جشن های مذهبی در ارگ سلطنتی استفاده می شد. به تدریج نیز مردم را سهیم کرده و نمایش هایی در میدان توپخانه انجام می شد. اما به سرانجام پای این ترقه ها به مراسم چهارشنبه سوری هم باز شد. امتیاز این وسایل در دوره مظفرالدین شاه از فرانسویان گرفته شد و به قورخانه یا همان اسلحه سازی قشون سپرده شد. در هرسال به تعداد خمپاره ها و ترقه ها و... اضافه شد و عده ای که مشغول فروش این اسباب بود در آن روزها نانشان در روغن بود که تابه امروز این رسم پابرجاست و باید تقصیر را بر گردن فرانسوی ها انداخت که ما را از رسوم دیرینه خود دور نگه داشتند.

۲۶ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۳
کد خبر: 9310

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 3 + 13 =