دستکم از دوره صفویه، شواهدی بر این امر دلالت دارد. در قصبه تهران، بخشی بوده که هنوز هم اهالی آن را به نام «گود زنبورکخانه» میشناسند. زنبورکچی، یک واحد نظامی در سازمان رزمی دوره صفویه بوده و این گود بهاحتمال فراوان محل استقرار زنبورکچیهای قورخانه تهران بوده است. بعدها واژه سربازخانه و سپس پادگان، از سوی فرهنگستان زبان به سایر اصطلاحهای نظامی افزوده شد.
در نخستین آمارگیری یا به قول قدما، احصائیه شهر تهران در دوره قاجار آمار نظامیها، مستقل از سایر شهروندان بود و مجموعاً ۶ درصد جمعیت تهران را تشکیل میداد. یکی از تأسیسات نظامی اواخر قاجار و اوایل پهلوی همین پادگان آموزشی ۵۰ هکتاری ۰۶ است که بسیاری از ایرانیان، دوره آموزشی خود را در آنجا سپری کردهاند.
زمانی پادگانها در دل شهر و حاشیه آنها بود، زیرا در برابر تهاجمات اقوام و قبایل پیرامون و هجوم ناگهانی گروههای شرور آسیبپذیر بودند. در ساختارهای جدید، تعریف امنیت به کلی عوض شده و چندان نیازی به حضور فیزیکی نیروهای مسلح در دل شهرها نیست.
از اینرو این پادگانها، زمین ذخیره شهری قلمداد میشود و بهتدریج جای خود را به تأسیسات مورد نیاز برای شهر و شهروندان میسپارد.
پادگان ۰۶ از همان مقولههایی است که با پیگیری شهرداری تهران و حمایت و عنایت ویژهای که از سوی بالاترین سطوح تصمیمگیری نظام انجام شد، در اختیار شهروندان پایتخت قرار گرفت.
نفس این اقدام ارزشمند است، اما در کنار آن بایستی به لوازم بهرهبرداری بایسته از این سرمایه شهری اندیشید. نامگذاری این مجموعه به نام بوستان یا به تعبیر من موزه- بوستان ارتش خود قدم مبارکی است که رشادتها و دلاوریهای پیشینیان را در خاطرهها ماندگار میکند. فضاهای معمارانه نیز بر ارزش این مجموعه میافزاید.
اما درکنار آن بایستی به طبیعت بکر آن توجه ویژهای داشت. سرمایهای که تهران امروز از آن به کلی بیبهره است. باری در فضای آرام آنجا هنوز به فراوانی میتوان سنجابها را بر درختان دید که خود را در لابهلای شاخ و برگها میپوشانند و با زیرکی و هوشیاری از شغالها و روباههای گوشه و کنار عکس گرفت؛ این صحنه شگفت برای پایتخت نشینان بسیار مغتنم است.
اگر ظرفیت بارگذاری در فضاهای جانبی بهنحوی باشد که انبوهسازی و آمد و شد فراوان شهری و بالاخره اولویت آهن و سیمان و ماشین بر انسان و طبیعت باز هم پیشتاز شود، آیا این سرمایه و یادگار ارزشمند طبیعت از بین نخواهد رفت؟ تهران امروز بیش از هر چیزی نیاز به فضای تنفسی و تفریحی دارد.
در کنار برجهای بلند این شهر، فضاهای پر درخت ایجاد نشده و به رونق گردشگری طبیعی نینجامیده است. در پادگان ۰۶ چندین قنات وجود دارد. آیا آنجا را نمیتوان به موزه آب تبدیل کرد تا شهروندان بیشتر قدر این مایه حیاتی را بدانند و از تجربه تاریخی اجداد خود در بهرهبرداری و نگهداری از منابع آب و خاک بهره گیرند و درس بیاموزند؟ آیا در آن دالان به هم پیوسته درختان نبایستی باغهای گیاهشناسی ایجاد کرد که رفتوآمد انواع پرندگان همچنان تداوم یابد و صدای خوش آنها در گوشها طنین افکند و پرواز چشم نواز آنها بر زیبایی محیط بیفزاید.
از یاد نمیبریم که تهران زمانی کریدور پرندگان مهاجر و بومی بود و به گفته یکی از کارشناسان، ۸۰۰گونه پرنده در آسمان آن آمد و شد داشتهاند. از یاد نبریم که تهران را زمانی چنارستان گفتهاند و درباره خوشی آب و هوای آن و انبوه باغهای پردرخت و پرندگان و جانوران آن بسیار نوشتهاند. این دانستهها و خاطرهها را منشأ سیاستگذاری شهری قرار دهیم و به بازگشت به هویت طبیعی پایتخت و تداوم آن متناسب با شرایط امروز بیندیشیم.
نظر شما