مهمترین و نافذ ترین این تحولات را می توان در حرکت و گرایش ساخت مدیریت شهری از نظامی متمرکز و از بالا به پایین به سمت و سوی ساختاری مشارکتی و از پایین به بالا صورت بندی کرد که به تبع آن نقش شهروندان و لایه های مختلف اجتماعی در اداره شهر ها و نظارت بر سیاست ها و عملکرد ها رشد و نفوذ چشمگیری پیدا کرده است و شهرداری ها از دستگاه هایی حکومتی و رسمی به نهاد هایی اجتماعی بدل شده اند که در این تفسیر و فهم ، " مردم به مثابه قلب شهر " معرفی می شود و اساسا حکمروایی شهری را بر مبنای نگاهی نگاهی اجتماعی و مدنی و نه رویکردی سیاسی و جناحی به شهرداری ها استوار خواهد شد .
از درون این نگاه و با تاکید بر نقش شهروندان در اداره شهر ها بود که نهاد شورایاری ها به عنوان نهادی غیر دولتی ، غیر متمرکز ، غیر سیاسی و مشارکتی وارد گفتمان مدیریت شهری شد و پس از برگزاری نخستین دوره انتخابات شورایاری ها در سال ۱۳۷۹ تا کنون این نهاد توانسته است در انعکاس نیاز های محلات به دستگاه مدیریت شهری و ایجاد و تقویت حس شهروندی به مثابه شاخصی از معیار های سرمایه اجتماعی گام های بلندی را بردارد .
در جهان امروز و با توجه به اهمیت نقش و مشارکت شهروندان در اداره شهر ها در کشور ما به رغم درک این ضرورت ، جایگاه " نهاد شورایاری" به دلیل برخی دیدگاه ها و تفاسیر از آن چه در حوزه رسمی و چه عرصه غیر رسمی با چالش هایی مواجه شده است که می تواند سرمایه اجتماعی و نقش جدی مردم در اداره شهر را کمرنگ کند .
اگر شهر را تبلور فضایی تلقی کنیم که بر اساس عملکرد و نقش شهروندانش ، نیاز های آن برطرف می شود ناگزیر هستیم همگام با دگرگونی ها و تحولات اجتماعی متن جامعه شهری ، نقش سطوح محلی ، انجمن ها و نهاد های مدنی و غیر انتفاعی در عرصه تصمیم گیری واقع بینانه را جدی تر از گذشته احصا کنیم و در رویکردی مشارکت محور و شهروند گرایانه ، با جلب همکاری و همسویی شهروندان در راستای اداره روان تر و ارزان تر شهر ها و برای تقویت اعتماد عمومی ، گام های اساسی برداریم و تصمیمات بنیادینی را اتخاذ کنیم. همانطور که اشاره شد دستگاه مدیریت شهری در سالهای اخیر و مشخصا در دهه ۸۰ به منظور جلب همکاری شهروندان و در راستای گفتمان حکمروایی خوب ، طرح های مختلفی مانند شورایاری ها و رویکرد هایی همچون محله گرایی و ناحیه محوری را در دستور کار خود قرار داد که در خلال آن اداره محله ها به عنوان هسته های اصلی تشکیل دهنده شهر به مردم واگذار شد که با کاهش تصدی گری ، برون سپاری ، گسترش نقش مشارکت گرایانه مردم و تقویت اثر بخشی آن ، توانست تحولی شگرف در رویکرد ها و راهبرد های مدیریت شهری به دنبال داشته باشد .
شورایاری ها و اصولا نهاد های منبعث و اقماری آن به عنوان حلقه واسط مردم و مدیریت شهری ، به رغم وجود مشکلات و موانع اداری ، فرهنگی و حقوقی ، در جهت شناخت و بازتاب نیاز های محلات و تامین آن نقش موثری داشته اند و با وجود این دامنه از تاثیر گذاری به نظر می رسد پذیرش این نهاد به مثابه نهادی عمومی و شهروندی می تواند در برطرف کردن بسیاری از چالش ها و بحران های شهری ، متحد و همراه وفاداری برای شهرداری تلقی شود .
بدیهی است با پرهیز از نگاه های غیر مدنی و سیاسی که عملا کارکرد آن را با تزاحم و تداخل روبه رو می کند می توان نقش " شهروند در شهر " و گفتمان برآمده از آن که مردم را به تعبیر امام خمینی ( ره ) که آنان را ولی نعمتان انقلاب می دانستند را تقویت و توسیع کنیم . قطع به یقین وجود بحران ها و ضعف های موجود در راهبرد های مشارکت گرا در یک نگاه پروسه ای به شهر و نقش شهروند از میان برداشته خواهد شد و ذیل " استراتژی گام دوم انقلاب " به عنوان راهبرد و نقشه راه اعلام شده از سوی رهبر معظم انقلاب می توان الگوی جمهوری اسلامی ایران را که در آن چه در گفتمان رهبری انقلاب و چه در رهنمون های امام ( ره ) مردم جایگاهی رفیع ، واقعی و تعیین کننده دارند را به مثابه مدلی کارآمد ، موثر ، راهگشا و خلاق به جهان معرفی کرد .
نظر شما