نزدیک به یک سده است که از بهزیستی میگوییم، نزدیک به نیم قرن است که برای دسترسی همه افراد به زندگی بهتر، قانون وضع میکنیم و هر بار قوانین پربارتر و محکمتر از قبل میشوند. هر بار در وضع قوانین مشکلات بیشتری را میبینیم و قرار میگذاریم برای بهتر شدن شرایط زندگی افرادی که شرایطشان مثل همه نیست، کارهای بزرگتری انجام بدهیم اما آیا این قرارها به سرانجام رسیدهاند، این قوانین اجرایی شدهاند و آنهایی که برایشان سازمانها و ادارهها تشکیل دادهایم و مسئول و مدیر تعیین کردهایم، زندگی بهتری دارند؟ بهنظر میرسد با صراحت باید به این سؤالات جواب منفی داد.
بیشک بیشتر مدیران و مسئولان ما، بیشتر شهروندان ما و بیشتر قانونگذاران ما، به فکر بهتر شدن زندگی مردم هستند، بهخصوص مردمی که توانایی کامل ندارند و به حمایت و توجه بیشتر نیاز دارند. اما باید بگوییم تلاشهایی که شده به سرانجامی که باید میرسیده، نرسیده است. اگر رسیده بود حالا باید در سطح شهر ویلچرنشینان زیادی میدیدیم که بدون دغدغه در رفتوآمد هستند و برای امرار معاش زندگی، تحصیل، ورزش و... مثل هر فرد دیگری تلاش میکنند. کافی است با چرخدستی به خرید برویم یا کودکمان را با کالسکه در کوچههای شهر برای هواخوری بیرون ببریم، همین دو مورد کافی است تا متوجه شویم کوچهها و خیابانهای شهر را فقط مناسب خودمان ساختهایم. بماند که بیشتر رمپهای ساختمان، آسانسورها و... برای معلولان مناسبسازی نشده، آنها کمترین امکان استفاده از اتوبوس و تاکسی را دارند... اگر برنامهها و قوانینی که نوشتهایم، درست اجرا میشد حالا کودک کاری نداشتیم، بیخانمانان سرپناهی داشتند و شهر جای بهتری برای زندگی همه بود. همه ما همه این مسائل را میدانیم، هر روز در سطح شهر همه کاستیها را میبینیم ولی چرا هیچ برنامه و تلاشی به نتیجه نمیرسد؟
یزد در یکی دو سال اخیر با مناسبسازیهایی که انجام داده است، شهر را برای معلولان قابل دسترس کرده است. پیگیریها و فشار شورای شهر برای تشکیل کمیسیون ویژه مناسبسازی در یزد به نتیجه رسید و حضور معلولان در خیابانها و اماکن این شهر، ثمره فشارها و پیگیریهای شورای شهر است. این اتفاق نویدبخش آن است که در شهرهای دیگر هم میشود این مناسبسازی را انجام داد. هر چند موقعیت جغرافیایی شهری مانند یزد خیلی متفاوت از شهر تهران و حتی شهرستانهایش است. راهاندازی گرمخانههای زنان در همه پهنههای شهری تهران این امید را میدهد که اگر بخواهیم میتوانیم برای همه بیخانمانان سرپناه و غذای گرم فراهم کنیم. مشارکت بعضی از سامانههای هوشمند حملونقل برای سرویسدهی به معلولان هم راهی بود برای حضور معلولان در صحنههای اجتماعی و همینطور مناسبسازی پارکها و فضاهای سبز برای استفاده ویلچرنشینان و نابینایان. همه اینها نمونهای از فعالیتهایی است که برای بهتر زیستن این افراد شده. اما بهنظر میرسد به سرانجام رسیدن این برنامهها و ثمربخشی مداوم آنها، به ساختار کارآمدتری نیاز دارد، ساختار متمرکزی که بتواند همه امکانات، منابع، برنامهها و... را مدیریت کند. شاید مشکل اساسی در این بخش، پراکندگی فعالیتها و موازیکاریهاست. هدف همه دستگاهها بهتر شدن زندگی بخشی از جامعه است اما منیت مدیران این دستگاهها و اینکه کمتر توانستهاند کنار هم جمع شوند و کاری را پیش ببرند، اجازه نداده است که آنها به هدف خود برسند. این ساختار متمرکز، نظارت متمرکز هم میخواهد، نظارتی که بتواند پیشبرنده برنامهها باشد و از هدررفت منابع جلوگیری کند
بهزیستی؛ بهتر زیستن، زیست بهتر برای همه، برای همه آنهایی که در جامعه زندگی میکنند و از داشتن همه تواناییهایی که یک انسان برای داشتن زندگی نیاز دارد، محروم هستند. این محرومیت میتواند جسمی باشد و یا مادی.
۲۶ تیر ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۵
کد خبر: 2483
نظر شما