گفتمان شهروندی به شیوه های گفتمانی اعضای یک جامعه و مطالعه آن اطلاق می شود. دسترسی و تعامل شهروندان با زندگی مدنی موضوعی است که مدت هاست علما، مدیران و اهالی فرهنگ را به خود مشغول کرده است. از طرفی، استحکام بخشی به پایه های مردمی در هر کشوری در گرو توجه به مشارکت اجتماعی است. در کشور ما هم با وجود پیشینه دراز در تشکیل گروههای مردمی، امروز ضرورت توجه به تشکلهای مردم نهاد و حمایت از فعالیتهای مدنی و تبدیل حقوق شهروندی به گفتمان، هنجار و مطالبه در فرهنگ عمومی جامعه، بیش از پیش احساس میشود.
اگر می خواهیم شهروندان را در مراحل مختلف اداره کشور مشارکت دهیم، باید یک رویکرد توافقی داشته باشیم و تصمیمات اجتماعی را از طریق یک فرآیند گفتمانی اتخاذ کنیم که در آن ترجیحات، علایق و نیازهای جمعی توسط شرکت کنندگان مطابق با اراده آنها تعریف می شود؛ وقتی مشارکت عادلانه باشد، همه به طور برابر در آن شرکت می کنند. این بدان معناست که نه تنها فرصت های برابر برای افراد برای تعیین دستور کار، قواعد گفتمان و صحبت کردن و طرح پرسش ها فراهم می شود، بلکه دسترسی برابر به امکانات، آموزش ها، دانش و موقعیت ها نیز مهیا می شود.
یکی از موارد موفقی که با آگاهی از حقوق شهروندی، حرکت گام به گام و مستمر و رفتار در چارچوب قوانین مدنی، توانست گفتمان مخصوص خود را داشته باشد، گروه های مردمی دوچرخه سواران پایتخت است؛ گفتمانی که سال هاست در قالب «رکاب و کلام» توسط اقشار مختلف شهروندان دوچرخه سوار در بلوار کشاورز تهران شکل گرفته و این روزها به دور از هیاهوها همچنان پابرجاست؛ شیوه کاملا حرفه ای از مطالبه گری که هرچند در بازه های زمانی مختلف مورد کم لطفی و حتی بی لطفی مسئولان و شهروندان غیردوچرخه سوار نیز قرار گرفته، اما این گفتمان همچنان با انرژی ماهیچه ها بر رکاب دوچرخه ها مسالمت آمیز، مصمم و بطئی ادامه دارد. گفتمان خیابانی دوچرخه سواران در بلوار کشاورز به عنوان نمونه ای موفق از گفتمان شهروندی و مطالبه گری حرفه ای، که با مشارکت اقشار مختلف از مادر شهید، استاد دانشگاه، دانشجو، کارمند، کارگر، زن خانه دار، راننده، دانش آموز، هنرمند، خبرنگار و سایر اقشار بدون تفکیک جنسیتی و سنی در کف خیابان های شهر جاری است، به حمایت و توجه نیاز دارد.
در این روزهایی که نیاز به گفتمان از زبان برخی مسئولان، کارشناسان و مردم و البته گاهی آمیخته به هراس مطرح میشود، بهتر است این گونه گفتمانهای خیابانی که سالها نادیده گرفته شدهاند، ارج نهاده شوند؛ گفتمانی مردمی که سالهاست در دل حوزه دوچرخه سواری شهری شکل گرفته است. شاید در این مقطع زمانی بهترین فرصت برای رجعت مجدد مدیران شهری برای گسترش الگوی مناسب گفتمان آن هم در خیابان باشد؛ هرچند رد پای اندک مدیران میانی هنوز در این جریان پیداست، ولی حضور مدیران ارشد شهری برای شناخت بهتر نسل Z و تفاوتهای نسلهای ماقبل و همچنین تغییرات فضایی شهرها (روح شهرها) ضروری است؛ گفتمانی که به قوت ماهیچه ها، دوچرخهها و شناخت از محیط، به دور از حب و بغض و نگاه سیاستزده، با هدف ساختن محیط زندگی پاکیزهتر، انسانهای سالم تر و شهری آرام و بدون آلودگی، هر سه شنبه جریان دارد و به هیچ شخص یا ارگانی هم وابستگی ندارد.
شاید اگر مسئولان ما تاکنون در گفتمان های خیابانی هرچند کوچک مقیاس [و نه رویدادهای سازمانی و خیابانی] مشارکت میکردند، درک و تدبیر بهتری از فضاهای جدید شهرها داشتند؛ چرا که به نظر میرسد هر چقدر مردم در جاری شدن، مطالبه و پیگیری حقوق شهروندی خود جدی تر باشند، طبیعتا می توان به شکل عمیقتر و عینیتر و با هزینههای بسیار کمتر، آن را در جامعه نهادینه و به گفتمان تبدیل کرد.
انتهای پیام/
نظر شما