بلوار میرداماد حوالی ساعت ۱۰ صبح؛ به همراه گروه خبر و تصویربردار سوار وانت دو کابین عملیات طرح ضربتی کنترل و مهار جمعیت موشهای شهری میشویم تا از نزدیک شاهد اقداماتی باشیم که در راستای انهدام موشهای شهری از سوی سازمان پسماند صورت میگیرد.
آقایی که مدیر کنترل حیوانات شهری است، به همراه مهندس ناظر جلوی وانت دو کابین نشستهاند. برای شروع گفتگو از این فرصت استفاده میکنم و از آقای گودرزی، مدیر کنترل حیوانات شهری، میخواهم تا قبل از رسیدن به محل مورد نظر در مورد مراحل و اقداماتی که قرار است برای دفع موشهای بلوار میرداماد صورت گیرد، توضیح دهد.
به دفترچهای که برنامه عملیات با جزئیات در آن نوشتهشدهاست، اشاره میکند و میگوید: فارغ از اقداماتی که در مناطق از سوی پیمانکاران در حوزه جمعآوری موشها صورت میگیرد، سازمان پسماند از ابتدای سال طرحی تحت عنوان طرح ضربتی کنترل و مهار جمعیت موشهای شهری ارائه کردهاست که طبق آن در یک ماه از هر فصل بر اساس شکایتهایی که در سامانه ۱۳۷ در خصوص آلودگی توسط شهروندان ثبت شدهاست، مناطق را شناسایی و طرح ضربتی پاکسازی موشها را عملیاتی میکنیم.
وی به انواع روشهای فیزیکی و شیمیایی مبارزه با موشها اشاره میکند و ادامه میدهد: طعمهگذاری که در این طرح انجام میشود، روشی شیمیایی است که به وسیله سمهای مورد تأیید وزارت جهاد کشاورزی صورت میگیرد، اما از آنجاییکه این روش آسیبهای زیستمحیطی به همراه دارد، بنابراین باید سعی کنیم از روشهای فیزیکی مانند طعمهگذاری و زندهگیری استفاده کنیم که آن هم دردسرهای خاص خودش را دارد و مهمتر آنکه بازدهی استفاده از روشهای شیمیایی را هم ندارد.
گریزی زیرکانه به سبک موشهای تهران
وقتی در میان گفتههایش از شناسایی کلونی یا همان محل زندگی و زیستگاه موشها از سوی تکنیسینها حرف میزند یا به هوش بالای موشها و ذکاوتشان برای نخوردن طعمهها اشاره میکند، هیچ تصویری از صحبتهایش در ذهنم نقش نمیبندد. همیشه موشها را در برنامههای کودک و در نهایت در حد گریزی تیز در خیابانهای شهر دیدهبودم. گریزی زیرکانه! در حالی که سر کوچکش را از سوراخ دیواره جوی یا جدول کنار خیابان بیرون میآورد، به سمت چپ و راست نگاهی عمیق و گذرا میکند و با سرعت از جلوی چشم آدمها تیزپا عبور میکنند.
وانت دو کابین حوالی میدان مادر توقف میکند. همگی از وانت پیاده میشویم و از عرض خیابان میگذریم، منطقه همینجاست! فضای سبز وسط بلوار. نیروهای پیمانکاری سازمان پسماند لباسهای سرهمی سورمهای به تن دارند که عنوان کنترل و مهار جمعیت موشهای شهری بارنگ سفید پشت آن نوشته شدهاست. ماسک و دستکش صورتها و دستهایشان را پوشاندهاست و کلاه سفیدرنگ نقابدار به سردارند و مشغول کارند. به محض اینکه پایمان به فضای سبز باز میشود، اولین جملهای که میشنویم، این است مراقب باشید پایتان را روی موشها نگذارید. نگاهم به زمین سبز زیر پایم معطوف میشود. در فاصلههای کمتر از ۳۰ سانتیمتر موشهای مرده ریزنقش با چشمهای مشکی و سبیلهای بلند روی زمین افتادهاند.
«خانم مهندس این موشها خیلی باهوشند.» به سمت صدا برمیگردم. این جمله را آقایی که خودش را پیمانکار پروژه معرفی میکند، میگوید. با او همکلام میشوم. میگوید سالهاست پیمانکار این حوزه است و اکثر نقاط شهری را که موشها در آن کلونی دارند، میشناسد. به موشمردههایی که روی زمین افتادهاند اشاره و عنوان میکند: اینها موشهای شهری و فضای سبز هستند که در چمنهای اطراف جداول و گوشه و کنار جویهای بزرگ کلونی دارند که تکنیسینها بر اساس تجربه و بازدیدهای میدانی کلونیها را شناسایی میکنند و برای اینکه مطمئن شوند موشها در آن تردد دارند، با پارچه یا کاغذی آنها را میبندند. اگر در بازدید مجدد، منافذ همچنان بسته باشد، به این معنی است که کلونی غیرفعال است، اما در صورتی که پارچه یا کاغذ از منفذ خارج شدهباشد، عملیات اجرایی برای انهدام کلونی آغاز میشود.
«بزرگ موشها» پیشقدم میشود!
طعمهگذاری در حوالی کلونیها دومین گامی است که از آن صحبت میکند. وقتی در مورد اینکه طعمه چیست، از او سؤال میکنم، تعدادی جعبه را که در آن تکههای مربع زرشکیرنگی قرار دارد، نشانم میدهد و عنوان میکند: بعد از انسان و میمون، موشها از هوش بالایی برخوردار هستند. به محض اینکه این طعمهها در اطراف زیستگاهشان گذاشته میشود، موشی که سن بالایی دارد، از آن طعمه استفاده میکند و اگر دچار علائم شد، سایر موشها دیگر سراغ آن طعمه نمیروند. وقتی این حرفها را میشنوم، ناخودآگاه یاد زندگیهای قبیلهای و پیر قبیله یا همان مغز متفکر میافتم و تمام افکارم را به زبان میآوردم.
آقای پیمانکار لبخند موذیانهای میزند، دستی در لابهلای موهای کمپشت قهوهای رنگش میکشد و میگوید: دقیقاً موشها همینطوری زندگی میکنند. از بزرگترشان پیروی میکنند و جالب است بدانید حتی برای خوردن مواد غذایی که انبار میکنند هم به دستور بزرگشان از کهنه به نو میخورند، یعنی مواد غذایی قدیمیتری که انبار کردهاند، خوراک روزشان است و غذاهای تازهتر انبار میشود! او ادامه میدهد: به دلیل هوش بالای موشها در شناسایی طعمههای تکراری، مدام باید در ترکیبات آن تغییر ایجاد شود، چراکه در غیر این صورت به هیچ عنوان سمت طعمه نمیروند. طعمهها بوی مواد غذایی دارند و در صورتی هم که در محیط باقی بماند، جذب خاک میشود.
آقای پیمانکار با همان لبخند موذیانهای که انگار رنگ و لعاب قدرت و حس برندگی دارد، در مورد نحوه بستن منافذ کلونیها میگوید: اصلاً میدانستید موشها ویتامین K ندارند؟ و وقتی دچار خونریزی شوند، خون بدنشان بند نمیآید و میمیرند؟ به همین دلیل برای اینکه مجدد به کلونیهای مسدود شده رجوع نکنند، منافذ ورودی را با مصالح مقاوم که ترکیبی از سیمان و شیشه است، میبندیم. اگر خواست برای ورود به کلونی بخش مسدود شده را بجود، دهانش دچار زخم و در نهایت خونریزی و مرگ شود.
یکی از همان نیروهای عملیات که لباس سورمهای سرهمی داشت، اسپری حشرهکش به دست میگیرد و روی لاشه موشهای مرده اسپری میکند. وقتی از او در مورد علت این کار سال میکنم، میگوید: موشمرده خطرناکتر از موش زنده است. وقتی موش میمیرد بیش از ۳۲ نوع بیماری را منتقل میکند. مثلاً کک! ککی که توی بدن موش وجود دارد و از خون آن تغذیه میکند، به محض اینکه موش میمیرد به هر انسانی که در فاصله ۱۰ سانتیمتری جسد موش باشد، رحم نمیکند و وارد بدنش میشود. به همین دلیل روی موشهای مرده اسپری و بعد آهک میزنیم. وقتی این جملات را میگوید، تنم ناخودآگاه شروع به خارش میکند و به یاد چند دقیقه پیشی میافتم که با دلسوزی به موشهای مرده کنار جدول نگاه میکردم و از نزدیک با دقت جزئیات اجزای صورتشان را نگاه و از بانمک بودن صورتشان با همکارم صحبت میکردم.
اما همه مراحل جمعآوری موشها به کشتن حشرات موذی روی تنشان با اسپری و آهک ختم نمیشود. بعد از اینکه موشها را با انبر داخل کیسههای زباله مشکی میاندازند، در محلی که موشمرده قرار داشته هم آهک میریزند. سپس جنازه موشها را راهی آراد کوه میکنند تا در سلولهای دفع زباله با آهک ترکیب شوند. البته به گفته آقای پیمانکار در گذشته موش مردهها را به محل پسماندهای بیمارستانی انتقال میدادند تا همراه با پسماندهای عفونی به آراد کوه منتقل شود.
در حالی که به سختی کار نیروهای سورمهایپوش دفع موشهای شهری فکر میکنم که اگر سهلانگاری صورت گیرد، دچار مسمومیت میشوند؛ سعی دارم موشمردههایی را که گوشه و کنار جدول و جوی آب افتاده، بشمارم برای اینکه آمار دقیقتری از تعداد موشهایی که در هر کلونی پس از عملیات جمعآوری میشود داشتهباشم. به سراغ ناظر پروژه که بر روند کار نظارت دارد، میروم. او به تعداد زاد و ولد هر ۴۵ روز یکبار موشها اشاره میکند و میگوید: یک جفت موش در طول دو سال ۲۰ میلیون میشود!
او همچنین در خصوص تعداد موشهای جمعآوریشده در هر عملیات ضربتی عنوان میکند: بسته به آلودگی و آبگیر بودن محیط کلونی تعداد لاشههای موش بین ۶۰ تا ۷۰ متغیر است که حدود ۲۰ درصد آنها هم در کلونی میمانند و میمیرند. موشهایی که اینجا میبینید شهری هستند و جثهریزی دارند، اما موشهای رت یا نروژی که بومی ایران نیستند و در واقع مهمان ناخوانده کشور و بسیار بزرگتر از اینها هستند. از اروپای شرقی با کشتی و هواپیما آمدهاند، زاد و ولد کردند و دیگر نمیشود کنترلشان کرد. موشهای رت آب زیادی میخورند و جثه بزرگی هم دارند که بدون دم حدود ۳۰ سانتیمتر قد آنهاست، بعضاً گربه هم شکار میکنند!
دلسوزیهایی که به زاد و ولد موشها کمک میکند
وقتی از او در مورد علت افزایش موشها سال میکنم، سری تکان و با تأکید ادامه میدهد: «از ماست که برماست»! افزایش موشها، سگ، گربه، کلاغ و کبوتر به دلیل دلسوزی بیهوده ما آدمهاست. تا وقتی که شهروندان برای سگ و گربه دلسوزی میکنند و در گوشه و کنار خیابان برایشان غذا میگذارند زاد و ولد موشها ادامه دارد. باقیمانده غذای سگ و گربه سهم موشها و کلاغها و کبوترها میشود و با این روندی که عدهای در پیشگرفتهاند، در سالهای آتی شاهد چالش افزایش کلاغها و کبوترها هم خواهیم بود.
تقریباً عملیات دفع موشهای شهری در آن نقطه از بلوار میرداماد تمام شدهاست. وسایلمان را جمع میکنیم که با همان وانت دو کابین به محل کارمان برگردیم. در حالیکه از نیروهای سورمهایپوش خداحافظی میکنیم و بابت زحمتی که میکشند، تشکر میکنیم، یکی از آنها با صدای بلند میگوید: کار شما تمام شد، کار ما همچنان در همین بلوار عریض و طویل ادامه دارد؛ فردا هم باید برای سرکشی بیاییم تا اگر لاشه موشی بود، جمعآوری کنیم و این جمعآوری و سرکشی تا دو روز در هر نقطه از عملیات ادامه دارد.
منبع: جوان آنلاین
نظر شما