هر چند درباره روش اجرای فاصلهگذاری در کشورهای مختلف دنیا اختلاف نظر وجود دارد و حکومتها با توجه به نوع حکمروایی و زمینههای اجتماعی و فرهنگی روشهای متفاوتی را در پیش گرفتهاند، اما به نظر میرسد میتوان با استفاده از ظرفیت طراحی فضا، به یک زبان مشترک برای مبارزه با این ویروس و این نوع بیماریها رسید و این بدین خاطر است که طراحان می توانند این فاصله را نمود فیزیکی ببخشند و مبارزه را از وضعیت نامرئی خارج سازند. در این حالت معماران با تعریف قلمرو به رعایت فاصلهگذاری کمک می کنند. این کیفیت توسط عناصر تشکیل دهنده فضا (کف، سقف و دیوار)، عناصر غیر ثابت (مبلمان و...) و نمادها ایجاد میشود؛ در این ارتباط کافیست مرزی پیوسته تعریف شود.
از این رو در دوران پساکرونا، طراحی فضاها اعم از فضای بیمارستانها، رستورانها، ادارات، فضای عمومی شهر و ... دستخوش تغییر خواهند شد و خود را با شرایط جدید وفق خواهند داد، و حتی میتوان گفت تغییرات شروع شده است. میزان ماندگاری این تغییرات، فارغ از بحث کرونا، در حالتی که منجر به افزایش کیفیت فضای معماری شوند دائمی خواهند بود؛ اما ماندگاری بخشی از تغییرات به رفتار این ویروس در آینده بر میگردد که می تواند هم موقت باشد و هم دائمی. اما تجربه دو دهه اخیر دنیا در مواجهه با ویروسهای واگیرداری مانند سارس، مرس و کوئید 19 نشان میدهد که طراحی فضاها بایستی به اندازهای«انعطافپذیر» باشند که تمهیدات مرتبط با فاصلهگذاری و اقدامات لازم مرتبط با پیشگیری و درمان را بتوان با حداقل هزینه لحاظ کرد تا اینگونه بار دیگر غافلگیر نشویم.
در این میان مسکن هم از این قاعده مستثنی نیست. اما از آنجائیکه در دوران اوج مبارزه با کرونا، فضای خانه تنها مأمن افراد بود، این حضور مداوم ساکنین در فضای خانه باعث شد مسکن نسبت به سایر عملکردها، علاوه بر بعد کالبدی ( سطح عینی ) از نظر مفهومی (سطح ذهنی) نیز تحت تاثیر قرار گیرد. در واقع برای اولین بار در تاریخ بود که فضای خانه می بایست نیازهایی که برآورده شدنشان مرتبط با فضای بیرون است را، بتواند برآورده کند. از این رو، انتظارات از واحد مسکونی تغییر کرد و ساکنین برای رسیدن به انتظاراتشان، شیوه بکارگیری از فضاهای خانه را تغییر دادند؛ فضاها چند عملکردی شده و با شکل و شمایل جدیدی مورد استفاده قرار گرفته اند. این تغییرات، در معماری و فضای خانه، یا بصورت مستقیم مرتبط با مسئله پیشگیری و درمان کرونا بود، یا بصورت غیرمستقیم مرتبط با کرونا بود که ساکنین، برای غلبه بر اثرات منفی دوران قرنطینه و بهبود شرایط بهداشت روان، دست به تغییر فضای خانه زدند. در ادامه به بخشی از تغییرات و کاستی های معماری مسکن در این دوران اشاره میشود.
در حوزه بهداشت روان: محیط مسکونی باید بتواند پاسخگوی نیازهای فیزیولوژیک، امنیت، سلامت، تعامل اجتماعی و آسایش روانی انسان باشد. در دوران کرونا، سلامت و بهداشت روان در صدر انتظارات از مسکن قرار گرفت و این موضوع برای خانوادههایی که گروههای آسیب پذیر (کودکان و سالمندان) داشتند، اهمیت دوچندانی پیدا کرد. فلذا افراد برای پر کردن خلاء ارتباط با فضای بیرون به دنبال فضای جایگزین میگشتند، فضایی که واسط زندگی اجتماعی افراد باشد. این نقش را در معماری قدیم ما فضاهای باز خصوصی از قبیل حیاط، ایوان و .. بازی میکرد، اما در چند دهه اخیر به خاطر رویکرد اقتصادی حاکم بر بازار مسکن این نوع فضاها از معماری خانه حذف شده اند. مردم برای پرکردن این خلاء در پی یک حرکت جمعی فضاهای پشتبام و تراس را بدون اینکه برای چنین عملکردی طراحی شده باشند بهعنوان فضای جمعی مورد استفاده قرار دادند.
در دوران کرونا، تراس بعنوان یک فضای اصلی و تاثیرگذار با کارکرد دورهمی بکار گرفته شد. در حالت معمول در معماری آپارتمانهای امروزی برای تراس عملکردی بیش از خشک کردن لباس، قراردادن پکیج و حتی چند گلدان تصور نشده است؛ حتی در مبحث چهارم مقررات ملی ساختمان که به الزامات عمومی ساختمان می پردازد به همین حد از استفاده اکتفا کرده است. به همین خاطر در اکثریت غالب واحدهای مسکونی، تراس به عنوان فضای مهجور و درجه دوم مورد توجه بوده است؛ اما کرونا باعث شد که تراس مانند بقیه فضاهای اصلی واحد مسکونی ایفای نقش نماید. از این رو لازم است تراس با کارکرد جدیدش در معماری خانه به رسمیت شناخته شود و در قوانین، حداقلهایی برای آن تعریف شود.
در ایام کرونا، فضای پشتبام توسط بسیاری از خانوادهها برای باهم بودن، استفاده از هوای آزاد و ورزش مورد بهرهبرداری قرار گرفت. هرچند بخاطر بحث بامسبز، این فضا در چند سال اخیر بعنوان یک فضای متفاوت مورد توجه قشر خیلی محدودی از جامعه قرار گرفته بود. اما کرونا باعث شد عموم افراد جامعه به اهمیت استفاده از فضای پشتبام پی ببرند. در حال حاضر فضای پشتبام در یک حالت رهاشدگی قرار دارد و بطور لجام گسیخته در اختیار تاسیسات، ماهواره و ... است و این بدین خاطر است که پشتبام، در حالت عام بعنوان یک فضای معماری مدنظر قانونگذار نبوده است. از این رو لازم است فضای پشتبام در قالب یک عرصه نیمهعمومی در طراحی معماری مسکونی مدنظر قرار گیرد و در هنگام طراحی، مانند پلان سایر طبقات مورد توجه و تایید مراجع رسمی قرار گیرد تا زمینه استفاده بهینه از این فضا فراهم شود.
در حوزه پیشگیری: مهمترین اصل، حفظ فاصله اجتماعی است؛ از این رو طراحی فضا می بایست به گونهی باشد که افراد، قابلیت کنترل رویدادهای زندگی را داشته باشند. در طراحی مسکن پیش از کرونا، این قابلیت کنترل ارتباط با دیگران تحت عنوان حریم شناخته می شد که البته در آن تاکید بر حریم دیداری و شنیداری است. اما برای پیشگیری از کرونا، حفظ فاصله اجتماعی یا حریم فیزیکی می بایست مدنظر قرار گیرد تا افراد امکان انتخاب برای رابطه با شخص دیگر بهمراه رعایت فاصله اجتماعی را داشته باشند. بنابراین لازم است در حد فاصل فضای عمومی تا فضای خصوصی واحد مسکونی، مرزی تعریف شود تا بعنوان فیلتر میان فضای قابل کنترل خصوصی و سایر فضاهای غیرقابل کنترل عمومی عمل کند.
در دوران کرونا وظیفه جداسازی بر عهده فضای پیش ورودی واحد مسکونی گذاشته شد. هر چند این فضا بخاطر حفظ حریم دیداری در واحدهای مسکونی یا بصورت طراحی شده وجود دارد و یا توسط ساکنین بوسیله مبلمان تعریف شده است؛ اما در هر دوگونه بهره برداری، این فضا قابلیت جداسازی محیط آلوده و محیط پاک را از هم نداشت و ندارد. از این رو لازم است این فضا به صورت مشخص و با توجه به عملکرد جدید طراحی و به معماری واحد مسکونی اضافه شود. این موضوع در مجتمعهای مسکونی که درب چند واحد به یک فضای مشترک باز می شود از اهمیت بیشتری برخوردار است.
در حوزه درمان: تجارب خانواده های درگیر کرونا که هم در بیمارستان و هم در خانه بیمار داشتند، نشان می دهد محیط خانه برای درمان به دلیل امکان مراقبت بیشتر و آلودگی کمتر نسبت به محیط بیمارستان ارجحیت دارد. بنابراین می بایست امکان ایزوله کردن فرد بیمار در محیط خانه با امکان دسترسی به هوای آزاد و فضای بهداشتی مجزا فراهم باشد.
اما متاسفانه بدلیل رویکرد کمی و تقلیل گرایانه به مسکن، فضاهای بینابینی که امکان تعریف قلمرو و ایزوله سازی را فراهم می کنند از سازمان فضایی خانه حذف شده و فضای خانه محدود به سه گونه فضا شده است: فضای فردی که به یک فرد از خانواده تعلق دارد؛ فضای مشترک که به یک زیرگروه از خانواده تعلق دارد مانند فضای اتاق والدین؛ و فضای عمومی که متعلق به کلیه اعضای خانواده است. بنابراین لازم است فضاهای بینابینی (انواع راهروها، پیش اتاقها، پیش فضاها، حریم های اتصال دهنده و جداکننده) برای تنوع بخشی به فضاهای مسکونی و ایجاد قلمرو به معماری مسکن برگردد. این امکان برای واحدهای مسکونی با متراژ بالا فراهم است، اما برای واحدهای مسکونی با متراژ کم و سوئیت ها به آسانی مقدور نیست و احتیاج به ارائه الگو از طریق مطالعه کاربردی دارد؛ بخصوص که ساخت این نوع واحدها بخاطر مسئله کمبود مسکن دوباره در دستور کار دولت قرار گرفته است.
اما اتفاق مهم که میراثی ماندگار برای معماری مسکن خواهد بود، ورای تغییرات فیزیکی است. در دوران پساکرونا چه این ویروس باشد و چه نباشد، ذهنیت و نگاه مردم به مسئله مسکن چیزی بیش از نگاه صرف فیزیکی در حد تعداد خواب و متراژ و به تبع آن پر کردن فضا با مبلمان و اشیاء تک عملکردی خواهد بود. مردم با مفهوم مسکن مطلوب آشنا شدهاند و با درک کاستی های معماری خانه متوجه شدهاند که فضا و استفاده چندعملکردی و حداکثری از آن مهم است. در واقع مردم با تصویر ذهنی که از مسکن مطلوب برای خود ترسیم کرده اند، در جستجوی خانه خواهند بود. آنها بدنبال مأمنی خواهندبود که بتواند نیازهای مادی و معنویشان را برآورده کند. در آینده، مفهوم مسکن مطلوب بهعنوان یک نیروی اثرگذار بر سیاستگذاری، بازار و فرهنگ مسکن که عوامل شکل دهنده فضای معماری هستند خود را نشان خواهد داد.
در پایان، اکنون که همه بازیگران مسئله مسکن (سیاستگذار، بازار، طراحان و مردم) به اهمیت بعد کیفی مسکن واقف شدهاند، می توان با اتخاذ رویکردی صحیح زمینه پویایی، سرزندگی، ایمنی و آسایش برای محیط های مسکونی و شهرهایمان را فراهم کرد. کرونا فرصتی فراهم آوردهاست تا از نگاه حداقلی به مسکن فراتر برویم و رویکردی حداکثری و کیفی به مسئله مسکن داشته باشیم؛ اُمید است به مانند گذشته فرصت سوزی نشود و تدبیری درست اندیشیده شود.
نظر شما