در جوامع مدرن اجرای پل های غیر همسطح در فضای شهری تجربه نه چندان جالبی است که حتی طراحان شهری از آن به عنوان تجربه تلخ یاد میکنند چرا که با بررسی جامعهشناسان درباره تبعات پل ها این نتیجه حاصل شد که پل مانند دیواری ستبر و بدون گفتگو محلات شهر را از یکدیگر جدا کرده و سبب گسست اجتماعی میان محلههای مختلف یک شهر می شوند. علاوه بر آن، این پیش فرض که با هرقیمتی وسیله نقلیه باید به همه نقاط شهر راه پیدا کند، ایدهای است که اکنون از سوی مهندسان شهرسازی در دنیا محل پرسش است چرا که این مدل توسعهای به جای آنکه حق استفاده از شهر را به عابر پیاده بدهد به ماشین می دهد درحالیکه اگر بنا باشد در شهرها به عنصری کرامت داده شود، بهتر است که آن عنصر انسان یا شهروندان باشد نه ماشین.
در شهرسازی انسان محور لزوما ماشین در اولویت نیست و به تبع آن پل سازی هم اولویت ندارد، از همین رو اگر قرار باشد پلی هم در شهر ساخته شود باید پل شهری باشد یعنی خشونت و ناهماهنگی یک پل جادهای را نمیتوان در فضای شهری ایجاد کرد و این اشتباهی است که در بسیاری از کلانشهرها انجام می شود و با همان تکنولوژی و دقت عمرانی پل در فضای شهری ساخته می شود اما یک پل شهری باید طراحی متناسب با فضای شهر داشته باشد حتی تزئینات و نورپردازی مناسب با شهر را لازم دارد و باید مقیاس آن در برخورد با عابر پیاده و عابر دوچرخه سوار کاملا دارای اندیشه باشد، با این شروط ممکن است در برخی موارد پل در شهر تحمل شود اما پل ها به طور کلی تبعات اجتماعی نامناسبی در شهرها ایجاد میکنند، شهرها را چندپاره کرده و گفتگو محوری را از شهر سلب میکنند. از سوی دیگر سبب گسست اجتماعی میان شهروندان و ساکنان مناطق مختلف شهر هم میشوند، درحالیکه در شرایط فعلی دنیا، معماری شهری باید به سمتی حرکت کند که سبب نزدیکی و معاشرت شهروندان شود.
نظر شما