آتشسوزی در پاساژ پردیسان در بخش جنوبی این مجتمع تجاری در منطقه پنج تهران آغاز شد؛ حادثهای که کانون آن در طبقه منفی یک و داخل یک واحد چاپ بنر قرار داشت. واحدی که به گفته نیروهای حاضر، مملو از منسوجات پلاستیکی، رنگها و مواد بهشدت قابلاشتعال بود و همین باعث شد دود غلیظ در زمانی بسیار کوتاه همه طبقات را پر کند. تأخیر در تماس با ۱۲۵ نیز شرایط را بحرانیتر کرد.
محمد یاراحمدی، معاون ایستگاه ۷۷ میگوید: فردی که داخل واحد حضور داشت ابتدا متوجه آتش نشده و همین چند دقیقه تأخیر کافی بوده تا هنگام رسیدن نیروها کل واحد درگیر شعله و دود شود. در همان دقایق نخست، یک نفر بهدلیل دود و حرارت شدید جان خود را از دست داد.
با اعلام حادثه، ایستگاههای ۷۷، ۱۰۲، ۳۴، ۵۵، ۴۹ و تیمهای نجات به محل اعزام شدند. نیروها از دو مسیر وارد عملیات شدند؛ گروهی برای اطفا به سمت طبقه منفی یک رفتند و گروهی دیگر برای جستوجو و نجات افراد گرفتار، به طبقات بالایی اعزام شدند. از نخستین لحظه ورود، حجم دود به حدی بود که دید بسیار محدود شد.
یاراحمدی روایت میکند: وقتی وارد کوچه محل حادثه شدند با جمعیتی مواجه شدند که بیصدا در مقابل پاساژ ایستاده بودند اما در میان این سکوت سنگین، صدای فریادهای زن جوانی از یکی از طبقات بالایی بهطور واضح شنیده میشد؛ فریادهایی آمیخته با ترس که تکرار میکرد: «کمکم کنید» و چند بار نیز گفته بود ممکن است خودش را به پایین پرت کند.
یاراحمدی میگوید: چند دقیقهای تمام تمرکزش صرف این شد که زن را آرام کند. از پایین ساختمان فریاد زده بود که در همان نقطه بماند، داخل ساختمان برنگردد و از تصمیمهای عجولانه پرهیز کند. به او اطمینان داده بود که نیروهای نجات بهسرعت در راه هستند. همین امیددادن باعث شد زن مقاومت کند و در لبه پنجره بایستد تا تیم نجات برسد.
این تیم با همراهی حمیدرضا طالقانینیا پس از صعود به طبقه موردنظر توانست به زن اکسیژن بدهد و وضعیتش را پایدار کند. زن در اولین جملهاش با نگرانی پرسیده بود که کمک رسیده یا نه؛ جملهای که نشان میداد گفتههای یاراحمدی توانسته مانع یک سقوط شود.
در نهایت، نیروهای آتشنشانی چهار نفر را از ضلع شمالی و دو نفر را از ضلع جنوبی به بیرون منتقل کردند. دو خانم دچار دودگرفتگی شدید شدند و به بیمارستان انتقال یافتند اما براساس آخرین گزارشها، وضعیت عمومی هر دو رو به بهبود بود. جز این دو مورد، مصدوم جدی دیگری وجود نداشت.
خاموشسازی شعلههای اصلی حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه طول کشید، اما لکهگیری و تخلیه دود زمان بیشتری برد.
یاراحمدی میگوید: دود ناشی از سوختن مواد پلاستیکی چنان غلیظ بود که حتی پس از اطفای کامل نیز فضای پاساژ را اشباع کرده بود و لحظاتی وجود داشت که زن گرفتار عملاً در میان دود محو میشد.
وی توضیح میدهد: بخش زیادی از تلفات آتشسوزیها زمانی رخ میدهد که مردم تلاش میکنند خودشان آتش را خاموش کنند.
به گفته وی، در نخستین لحظات وقوع آتش، افراد باید فوراً محل را ترک کرده و با آتشنشانی تماس بگیرند؛ زیرا سرعت انتشار دود بهشدت بالا و غیرقابلتشخیص است و میتواند تنها در چند ثانیه شرایط را از کنترل خارج کند. این حادثه با وجود یک فوتی، میتوانست بسیار سنگینتر باشد؛ اما سرعت عمل نیروها، همراه با آرامسازی زن گرفتار، مانع از وقوع فاجعهای بزرگتر شد.
حمیدرضا طالقانینیا، آتشنشان ایستگاه ۷۷، یکی از چهرههای اصلی عملیات آن روز بود. او که سالهاست با علاقه و براساس مسیر تحصیلیاش وارد این حرفه شده، میگوید: لحظهای که زنگ ایستگاه به صدا درآمد، فقط چند دقیقه بعد از اعلام حادثه، دو تیم تشکیل شد: تیمی که به ضلع جنوبی رفت و تیم نجات که او در آن حضور داشت به سمت ضلع شمالی حرکت کرد.
زمان دقیق رسیدن به محل را به یاد نمیآورد؛ میگوید: برای آتشنشانها زمان در لحظه عملیات معنای دیگری دارد. محیط بیرونی پاساژ شلوغ بود، اما برخلاف بسیاری از حادثهها، صدای هرجومرج شنیده نمیشد. با این حال، حجم دود و شدت شعلهها از همان ورودی نشان میداد وضعیت تا چه اندازه وخیم است. از طبقه دوم به بالا هیچ دیدی وجود نداشت.
وی صحنهی شیون زن از طبقه سوم را به یاد میآورد که توجه تیم را جلب کرد. فرمانده دستور داد یک تیم دونفره تشکیل شود تا فوراً به سمت محل محبوسان حرکت کند. وقتی طالقانینیا به واحد موردنظر رسید، دود چنان غلیظ بود که تنفس تقریباً ناممکن شده بود. دو نفر داخل واحد بودند و یکی از خانمها به دلیل قرارگرفتن طولانی در دود بیرمق شده بود. طالقانینیا همان لحظه تصمیم گرفته بود ماسک خود را روی صورت یکی از آنها بگذارد. به گفته طالقانینیا، هر آتشنشان دیگری هم بود همینکار را انجام میداد.
او میگوید: «میدانستم حتی چند ثانیه بیشتر ماندن میتواند آسیب جدی وارد کند.» شدت دود به اندازهای بود که او چندینبار مجبور شد ماسک را با خود فرد تقسیم کند و لحظاتی که مجبور بود ماسک را از او پس بگیرد تا خودش نفس بکشد، برایش سخت و سنگین بوده است.
پیدا کردن مسیر نیز آسان نبود. تیم ابتدا از راهپلهها تا پشتبام رفت، شیشه سقف را شکست تا دود از آنجا خارج شود و سپس یک طبقه پایین آمد. صدای گریه زن از داخل یکی از واحدها شنیده شد و همین صدا راه را برای نیروها مشخص کرد.
همکار طالقانینیا در ورودی مستقر شد تا اگر افراد دیگری گرفتار بودند، مسیر خروج امن بماند. پس از رسیدن نردبان، افراد محبوس بهطور کامل از ساختمان خارج شدند.
طالقانینیا درباره ویدیویی که از عملیات منتشر شد نیز روایت جالبی دارد. شب حادثه هنگام مرور شبکههای اجتماعی، ناگهان تصویری کوتاه دید و متوجه شد خودش در آن حضور دارد. میگوید: در زمان عملیات خوشحال بوده که هیچ دوربینی نزدیکش نیست، اما دیدن آن ویدیو حس عجیبی از رضایت در او ایجاد کرد.
فردای حادثه نیز نسخه کاملتری از همان ویدیو توسط یکی از دوستانش برایش ارسال شد و از همانجا بازتاب ماجرا گستردهتر شد.
طالقانینیا تأکید میکند: اهل دیدهشدن نیست، اما همیشه از اینکه کار تیمی آتشنشانان دیده شود خوشحال میشود.
روز بعد نیز مدیرعامل سازمان آتشنشانی از او تقدیر کرد؛ تقدیری که به گفته خودش بیش از آنکه ارزش فردی داشته باشد، قدردانی از تلاش تیمی بود که آن روز میان دود و شعله برای حفظ جان شهروندان جنگیده بودند.
محمدمهدی رجبی، آتشنشان دیگری که در عملیات ضلع جنوبی حضور داشت، روایت میکند: «هنگامی که تیم او وارد صحنه شد، یاراحمدی با عجله به تیم نزدیک شد و گفت: فردی در سمت دیگر ساختمان در آستانه سقوط است و تهدید میکند خود را پرت خواهد کرد. »
پس از اعلام این موضوع، تیم ویژه نجات فوراً تشکیل شد و رجبی همراه طالقانینیا وارد عملیات شدند.
او میگوید: حجم دود از همان ابتدای ورود آنقدر زیاد بود که دید تقریباً به صفر رسیده بود، اما با تکیه بر هدایت طالقانینیا و راهنمایی مدیریت ساختمان، مسیر راهپله بهسرعت پیدا شد.
رسیدن به ورودی واحدی که زن گرفتار در آن بود، از نظر زمانی شاید کمتر از چند دقیقه طول کشیده اما شدت بحران باعث شده بود زمان برای آنها معنا نداشته باشد.
رجبی میگوید: پیش از ورود تیم، طبقات تخلیه شده بود و فقط همان دو شخص در واحد خود باقی مانده بودند. تنها نشانه برای حرکت به سمت او نیز صدای مکرر گریه و کمکخواهیاش بود.
او از لحظهای میگوید که افراد محبوس نیروی آتشنشانی را دیدند؛ لحظهای که شیون و گریهشان آرامتر شد و امید در رفتارشان آشکار بود. تنها چیزی که مدام تکرار میکردند درخواست کمک سریعتر بود.
رجبی به اقدام طالقانینیا برای گذاشتن ماسک خود بر صورت یکی از محبوسان اشاره میکند و میگوید: چنین رفتاری کاملاً با شخصیت حرفهای و متعهد او سازگار است.
از نگاه رجبی، این حادثه تنها یکی از نمونههایی بود که ماهیت حقیقی کار طالقانینیا را به مردم نشان داد و ویدیوی منتشرشده تنها گوشه کوچکی از حقیقت تلاش او بود.
رجبی میگوید: «هنگام عملیات تنها چند متر با طالقانینیا فاصله داشت، اما دود به اندازهای غلیظ بود که حتی پیدا کردن موقعیت همکاران دشوار شده بود. »صبح روز بعد، وقتی موبایلش را باز کرد و ویدیو را در صفحات مختلف آتشنشانی دید، اولین احساسی که تجربه کرد «غرور» بود؛ غرور از اینکه تیمشان توانسته بود مأموریتش را به بهترین شکل انجام دهد و سازمان آتشنشانی در نگاه مردم سربلند شود.
انتشار آن ویدیو برای او هر دو حس افتخار و خوشحالی را به همراه داشت؛ افتخار از عملکرد مجموعه و خوشحالی از اینکه دوستی مانند طالقانینیا در آن حادثه نقشی مهم ایفا کرده است.
انتهای پیام/
نظر شما