فقری که در شهر تهران وجود دارد از نوع فقر کمبودی است که یک عامل عمومی در سطح شهر تهران را نشان میدهد؛ محلات مرکزی و جنوب شهر تهران بیشتر از سایر محلات تهران دچار این فقر هستند. بر اساس یکی از اسناد پشتیبان برنامه سوم توسعه شهر تهران، ۱۱ درصد مردم تهران فقر درآمدی دارند و ۱۵٫۵ درصد هم دچار فقر چند بعدی هستند. زمانی که بحث فضا و محله به میان میآید، پای شهرداری هم خواه یا ناخواه به ماجرا کشیده میشود و برای همین هم شهرداری باید به این موضوع بپردازد. البته این را باید در نظر گرفت مداخله شهرداری به معنای اینکه خود، علت این رخداد است نیست، چرا که ابعاد فقر به وجود آمده در شهر تهران و دیگر شهرها ناشی از سیاستهای اشتباهی است که از دولت قبل آغاز شده و تاکنون ادامه هم پیدا کرده است. یکی از این سیاستهای اشتباه، کنار گذاشتن برنامه چهارم توسعه کشور و طرح جامع تهران بود که سبب ایجاد معضلاتی اینچنینی شد.
اجرا نکردن برنامه چهارم توسعه کشور که بر اقتصاد دانش بنیان تاکید داشت و طرح جامع شهر تهران مصوب ۱۳۸۶، که تهران را در چشمانداز، شهری دانشپایه، هوشمند و جهانی معرفی میکند زمینههای بیکاری، فقر، تورم و امکان تحریم را ایجاد کرد. تهران در سالهای ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ یکهزار و ۳۰۰ شغل از دست داد، در صورتی که بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵، ۶۰۰ هزار شغل به تهران اضافه شده بود. پس نخست، عوامل کلان اقتصادی و دوم برنامهای که برای شهر تهران در دستور کار بود و کنار گذاشته شد، سبب افزوده شدن بر ابعاد فقر و ایجاد تله فضایی فقر در تهران شد.
شهرداری باید وارد اقتصاد دانش پایه یا دانش بنیان شود، در واقع کلانشهرها نیاز دارند فضای نوآوری در آنها ایجاد شود. البته تاکید بر واژه هوشمندسازی که بخش ناقصی از برنامه جامعی است که ارایه شده، درست نیست. در شهر باید فضای عمومی برای بروز خلاقیت و جوشش فکری وجود داشته باشد و این کار باید از سراهای محله آغاز شود. سراهای محله باید به خلاقیتکده تبدیل شود و همه امکاناتی که به فضای خاص یا شهرکهای علمی و فنی برده شده به سراها منتقل شود. اینجاست که رابطه شهرداری هم با رشد اقتصادی و هم فقرزدایی تعریف میشود. البته شهرداری موظف به فقرزدایی مستقیم نیست، شهرداری موظف است فضاهای لازم برای توسعه پایدار را فراهم کند و دولت هم موظف به تقویت این فرایند است.
نظر شما