حدود ۲۰ سال است که پیشنهاداتی از سوی فعالان اجتماعی برای حل معضل زبالهگردی کودکان مطرح میشود و از سوی دیگر ایران در سال ۱۳۷۲ به کنوانسیون حقوق کودک هم پیوسته است، بنابراین تعهداتی در این زمینه دارد که اگر بتوان به این تعهدات و همچنین پیشنهادات فعالین مدنی جامه عمل پوشاند، طبیعتا شرایط برای این کودکان بهتر میشود. اما باید در نظر گرفت که چند عامل وجود دارد که به موازات تمام پیشنهادات برای رفع این معضل، به کار کودک دامن میزند، یکی از این عوامل، این است که کودکان بویژه کودکان کار در قوانین کشور ما بسیار مظلوم هستند و خودشان هم شرایط تلاش برای گرفتن حق و حقوقشان را ندارند.
عاملی دیگری که باید در این زمینه به آن اشاره کرد، داستان مهاجرت به دلیل فقر است که بر تلخی کار کودک اضافه میکند در زمینه مهاجرت باید دو گروه را از هم تفکیک کرد، گروه نخست خانوادههای ایرانی هستند که به دلایل مختلف از جمله نبود شغل، تعطیل شدن کارخانه ها، خشکسالی و مسائلی از این قبیل به کلانشهرها مهاجرت میکنند و سبب بروز پدیده حاشیه نشینی میشوند، تا جایی که در سراسر کشور بنابر آمارها، حدود ۱۸ میلیون حاشیه نشین وجود دارد. این گروه مهاجر چون تخصص لازم را ندارند بنابراین دچار معضل بیکاری شده و خانواده های آنها درگیر مشکلاتی مانند اعتیاد و طلاق می شوند، در چنین شرایطی کودکان مجبور میشوند در بسیاری از مواقع بار خانواده را به دوش بکشند. زمانی که پدر شاغل نیست و یا در مشاغل روزمزد فعال بوده و درآمد مشخصی ندارد با این وضعیت نا به سامان اقتصادی بچه ها مجبور به کار هستند. گروه دوم از مهاجرین هم مهاجران غیرایرانی هستند که اغلب از کشور افغانستان یا به صورت گروههای خانوادگی و یا فقط کودکان آنها به ایران مهاجرت میکنند و چون شرایط پناهندگی برای این افراد در ایران مشخص نیست، این افرد درگیر یک دور باطل میشوند از همین رو در نتیجه این وضعیت شاهد آن هستیم که به گواه آمارهای منتشر شده از شهرداری بسیاری از کودکان زبالهگرد حداقل در تهران از بچه های این خانواده ها هستند که پولی که از این راه به دست میآورند را برای خانواده هایشان در افغانستان میفرستند.
بنابراین با تکیه بر دو عامل مطرح شده یعنی ضعف قوانین کشور در حوزه کودک و مساله مهاجرت، اگر واقعا قرار باشد معضل کار کودک در ایران حل شوند، باید علاوه بر نهادهای خیریه و حتی بهزیستی، گروههای دیگر هم درگیر ماجرا باشند، شهرداری در مقاطع مختلف اقداماتی برای حل این موضوع انجام داده است اما اگر واقعا می خواهیم که طرحها و بخشنامهها به سرانجام برسد باید ادامه دار باشد و ادامه پیدا کردن آن هم نیازمند حضور تمام نهادهای ذیربط مانند آموزش و پرورش، وزارت کشور، بهزیستی و ... در کنار هم است تا این معضل حل شود بنابراین هر اقدام دیگری فقط به صورت مقطعی اوضاع را بهبود می بخشد.
از طرف دیگر اگر قرار بر حل معضل زباله گردی و یا در مفهوم عام کار کودک باشد، باید از خانواده های این کودکان حمایت به عمل آید تا امکان تحصیل برای کودکان این خانوادهها فراهم شود چرا که این کودکان در خانواده هایی هستند که توان حمایت از کودک خود را ندارد از همین رو در نهایت باز هم به این موضوع میرسیم که فقر عامل مهم بروز کار کودک و زباله گردی است.
سخن پایانی اینکه، نباید فراموش کرد داستان کودکان کار، قصهای پیچیده است و اینکه نهادهای مدنی چند ساعت از این کودکان حمایت اجتماعی کنند و اندکی اوضاع را بهبود دهند اصلا درمان حل این معضل نیست ما برای حل ریشه ای و اصولی این ماجرا در وهله نخست نیازمند یک بانک اطلاعاتی کامل درباره کودکان زباله گرد هستیم تا به طور واضح مشخص شود تعداد این کودکان چند نفر است و چه شرایطی دارند و بعد از آن سیستم زباله این کشور باید تغییر کند تا زباله و پسماند خشک که از آن با عنوان طلای کثیف یاد میشود، به این شکل در دسترس نباشد. بعد از آن باید به این موضوع پرداخته شود که سیستم مهاجر پذیری در ایران تغییر کند و اشتغال والدین حل شود بنابراین این معضل خیلی پیچیده و چند وجهی است و نیاز دارد که نهادهای دولتی و فعالین اجتماعی در کنار هم بنشینند.
نظر شما