این گزاره برآمده از زاویه نگاهی است که بهخوبی ابعاد این شهر را نمیشناسد و کنجکاوانه و البته مشتاقانه هرگز به آن نگاه نکرده است.تهران بهعنوان پایتخت و شهری که در این سالها خواسته یا ناخواسته، ظرفی شده است که عصاره و بنمایه ایران در آن گرد آمده، همواره در معرفی ابعاد فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی خود دچار نقصان و ضعف بوده است. پررنگبودن وجه سیاسی و تعدد مناسبات پایتختی و رفتوآمدهای دیپلماتیک و البته تأکید بر ساختوساز و مدرنشدن به هر قیمتی، باعث شده دیگر وجوه این شهر آنطور که بایدوشاید، دیده نشود و مثل مسئله ترافیک و آلودگی که هر دو حاصل همین رویکرد شهر سیمانی و همانا افزایش فضای در اختیار ماشینها و نه آدمها بودهاند، عمده برند این شهر را در سالهای اخیر شکل داده و پروراندهاند. درصورتیکه هویت این شهر نه برساخته از سیاست و عمرانی، بلکه برساخته از هویت فرهنگی جایجای ایران است و یک هویت منشوری و چندوجهی است که نیازمند نه یک برنامه، بلکه سلسله برنامههایی است تا از زیر پمپاژ سهمگین تصویر ضدزیستیاش بیرون بیاید و ابعاد دیگر این شهر از زوایایی بهجز زاویههای رایج و مرسوم دیده، معرفی و بازنمایی شود و بهنوعی با تهرانی به غیر از این تهران آشنا شویم. تهرانی که به واسطه بزرگان، اندیشمندان و هنرمندان بسیاری که در آن ساکن هستند و مناسبات فرهنگی بسیاری که حول این فرهیختگان شکل گرفته و میگیرد، به معدنی از اندیشهها و محتوای فاخر بدل شده و بسیار شایان خواندن و لذتبردن است؛ خوانشی متفاوت که برساخته از بطن این شهر است، نه برساخته از ظاهر و اخبار رایج. برند امروز این شهر برآمده از ریل اشتباه سه دهه مدیریتی بتونسازه و ماشینمحور است. ریلگذاریای که سه دهه این شهر را به سمت اتوبان بیشتر، مال و برج بیشتر، ماشین بیشتر و دودودم بیشتر کشانده و تهران بزرگ را بدل به جای خواب و کار و نه جایی برای زندگی کرده است. خروج از ذیل برند امروز تهران، تنها با تغییر ریلگذاری و تغییر زاویه نگاه و انداختن چراغقوه به نقاط قوت این شهر میسر میشود. برند شهر بتونی و شهر دود و سیاست، آنچنان قدرتمند شده و دیگر مناسبات و ابعاد این شهر را در خود بلعیده است که این تغییر ریل را گاهی برنمیتابد و پس میزد. مدیریت شهری جدید با پرهیز جدی از حاشیه و سیاستکاری، سعی دارد با پشتوانه فرهنگی و اجتماعی، مسیر تازهای پیشروی شهر بگذارد. ریلگذاری تازهای که توجه امور را از سیاست به فرهنگ و از شهر ماشینمحور به انسانمحور متوجه کند؛ کوچی که هر مدیریتی باید به آن تن دهد و البته سخت و دشوار بوده و مثل هر تغییر نگاهی، نیازمند زمان و از آن مهمتر نیازمند گفتوگو است.با این مقدمه باید گفت دلیل اصلی و عمده تعیین روز برای یک شهر، همین گفتوگو و صحبت از شهر و گشودن باب سخن درباره ابعاد متنوع و مسائل متکثر آن خواهد بود تا شهر بهعنوان یک کالبد انسانی که در آن زندگی و حرکت، الدوام جاری و ساری است، یک روز اختصاصی را برای گفتن از خود -از مسئله تا مزیت را- داشته باشد. اصول برندسازی مکانی به ما میگوید که شهر برای آنکه بتواند خود را معرفی کند، نیازمند گفتوگو و برای آنکه گفتوگو شکل بگیرد، نیازمند محمل و مجراست. روز تهران که از سال گذشته به صورت منسجمتر و گستردهتر به آن پرداخته شد و به هفته تهران تبدیل شد و برنامههای متنوعی در زمینههای مختلف حول آن شکل گرفت، از این منظر زاده و ایجاد شده و دارای اهمیت است.
اگر دولت برای خود هفته دولت دارد و عمده کارهای خود را متمرکز در آن میبینید، شهرداری تهران به نظرم روز و هفته تهران را میتواند اینگونه نگاه کند و آن را به کارزاری برای یارگیری از میان شهروندان و نظرخواهی درباره شکل مدیریت شهری و مجرایی برای ارائه گزارش اقدامات و بهاشتراکگذاشتن دستاوردهای خود با شهروندان قرار دهد.با این توضیح و اشاره به اهمیت روز و هفته تهران، دو سال پیش با عنوان تهران ایرانیان، این کار درخور پا گرفت و با تأکید بر پراکندگی فرهنگی و اجتماعی این شهر، برنامههایی اجرا شد و سال بعد، با شعار بازشناسی هویت تهران به پیشینه و اهمیت ویژه تاریخ و هویت این شهر تأکید شد و برنامهریزیهای گستردهتری برای برجستهکردن این روز صورتبندی شد و به اجرا در آمد. امسال هم در همین راستا و البته با تکیه بر اندیشه و خردی که زندگی چندوجهی در این شهر آن را ساخته و ایجاد کرده است، صحبت از مکتب به میان آمد و شعار مکتب تهران برای هفته تهران امسال برگزیده شد که با ملاحظات کرونایی، برای آن برنامههای به اجرا درخواهد آمد تا از منظرههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، طبیعی، معماری، هنری و تیپولوژی و حتی تنوع زیستی و حملونقلی و رفتوآمدی در قالب یک مکتب، تهران امروز مورد توجه قرار بگیرد و درباره آن گفتوگو برقرار شود.
تهرانی که تا امروز پیش آمده است، دارای ویژگیها و برجستگیهایی است که عمدتا حاصل حضور کثیری از اندیشمندان، عالمان، مختصصان و صاحبان هنر و اهالی فرهنگ است. در زمینه موسیقی، معماری، شعر، ادبیات، فلسفه و هنر، خاصه هنر مدرن، تهران امروز صاحب سبک مختص به خود است و اندیشه و فکر و روش خاص خود را دارد که هرچند از آن کمتر گفته شده باشد، ولی قابل رهگیری، قالببندی و البته غیرقابلکتمان است که این سبک و مکتب خاص، امروز بیش از هر زمانی نیازمند گفتن و نوشتن از آن احساس میشود و انتخاب مکتب تهران بهعنوان شعار هفته تهران را از این باب باید به فال نیک گرفت و بهانهای قرار داد تا باب صحبت از آن در قالب یک منظومه گفتمانی بهعنوان مکتب گشوده شود. یکی از اهداف مهم این شعار، جدا از داشتهها، صحبت از آینده و شکلدادن به ابعاد دیگر زندگی انسان شهری در آستانه سده نو نیز میتواند باشد؛ سدهای که سومین سده از زندگی تهران را رقم خواهد زد. تهران درست است که سابقه گرانسنگ و طولانی ندارد، ولی حکایت دوستیهای کوتاه با عمق زیاد است. این شهر در همین ۲۰۰ساله و خاصه در همین صد سال اخیر، بیش از هزار سال زندگی کرده است و بزرگانی در ابعاد بزرگی ایران را در خود جای داده و پذیرا بوده و رویدادها و اتفاقات متنوع و بسیاری را از سر گذرانده و امروز دارای ویژگیهای منحصربهفردی شده است که این ویژگیها و ابعاد خاص میتواند محل بحث اهل فن باشد و از آن به مکتب تهران و شکل تازهای از شیوه اندیشگی، فکری و زندگی انسان ساکنشده در شهر تهران رسید و درباره آن به گفتوگو نشست.شهری که از همه فرهنگها، ادیان، قومها و زبانها و گویشها و حتی ریختولباسهای متنوع و متفاوت را در خود بهخوبی جای داده و در یک همزیستی مسالمتآمیز و مدارامحور، آنها را نه در برابر که در کنار یکدیگر نشانده و شکل تازهای از زندگی با احترام به نظر و عقیده و مشی زندگی دیگری را رقم زده است؛ شکلی که شاید در هیچکجای ایران نتوانیم از آن شاهد مثال بیاوریم. شکلی که درست یا غلط باید بر سر هرکدامشان صحبت کنیم، امروزه به شیوه زندگی تهرانی از آن یاد شده و رفتهرفته سویهها و شاخصههای خود را پیدا میکند. این روز و هفته بهترین بهانه در آغاز بهترین فصل این شهر است؛ از یک سو برای معرفی شهر و از سوی دیگر و ذیل این معرفی، تبیین و معرفی اقدامات صورتگرفته در سطح شهر تا بر سر مدیریت شهر، مدیران شهری با مردم و شهروندان گفتوگو کنند و بهنوعی وارد یک نگاه مشترک شوند. نگاهی که از انسان غرق در اتوبان و ماشین و بلندمرتبهسازی قرار است ریل جدیدی را تجربه کند و بهجای یک شهر بزرگ با خانههای کوچک برای خواب و کار، به شهری برای انسان و زندگی به معنای واقعی کلمهاش، شهرباغ و پیادهراه و میدانگاه و دوچرخه، شهری برای نفسکشیدن و قدمزدن و زیستن بدل شود. شهری با رویکردی انسانیتر که توجه خود را بهجای سیاست و ساخت و توسعه بیمحابا و نگاه سختافزارانه، به نگاه نرمافزاریتر، فرهنگیتر و اجتماعیتر معطوف کند و انسان را مبنای توسعه و ترقی خود قرار دهد، نه ماشین و بتون را. شهری که در آن مزیتهای فرهنگی نقطه قوت آن معرفی و شناسانده میشوند و گفتوگو بر سر مسائل اساسی از این مجرا استخراج میشود.
* این یادداشت در شماره ۳۸۲۴ چهارشنبه ۲ مهر ۱۳۹۹ در روزنامه شرق منتشر شده است.
نظر شما