تهران، شهری بود که گاهی حین گذر از خیابان هایش سرت به برگ های درهم تنیده درختانش می سایید. شهری که روزی کوچه های آشتی کنانش با درخت هایی که از پشت دیوار هر خانه سرک کشیده بودند، زیبا و دیدنی بود. شهری که صدای پرندگانش طنین انداز بود. خانه هایش خانه بودند و آبی حوض وسط حیاط، به زندگی مردمانش معنا می بخشید. اما با گسترش شهر، چهره تهران رنگ دیگری گرفت. مهاجرت بی رویه و افزایش جمعیت منجر به توسعه عمودی شهر شد و توسعه کالبدی بی رویه از نیمه دوم دهه هشتاد، تهران را تبدیل به یک کارگاه ساختمانی بزرگ کرد. باغ ها تخریب شدند و نرمی و لطافت گیاهان و درختان جای خود را به بتن و سیمان دادند تا برج های بدقواره ای که فرسنگ ها از هویت ایرانی دور بودند، قد علم کنند. کاشت فضای سبز به سمت گل و گیاه تزئینی و فانتزی رفت. استفاده از گونههای ناسازگار با زیستبوم که اغلب هم وارداتی بود، فرهنگ فضای سبز تهران را که بخشی از میراث طبیعی و فرهنگی بود تحتالشعاع قرار داد و با تمام هشدارهای کم آبی بستر فضای سبز، پوشیده از چمن شد. طعم درآمد حاصله از تراکم فروشی آنقدر برای مسئولین شهر، گوارا و شیرین بود که گویی حق بر شهر جایی برای سخن نداشت. خودروها طلایه دار توسعه تهران بودند و گفتمان شهر انسان محور، رویایی فراموش شده برای شهروندان تهران بود. صدای فعالان محیط زیستی و حوزه شهری، به تلخی زهر بود و گوش شنوایی نداشت. همین روند تهران را از چرخه طبیعی خارج کرد و بحران های محیط زیستی بر اثر بی تدبیری ها و اقدامات پوپولیستی با رویه ای غیرعلمی، یکی پس از دیگری ظاهر می شدند. انگاری هیولایی خفته در دامان البرز بر سر تهران سایه افکنده بود.
آن روزها از خاطرم نرفته، روزهایی که برای نجات فلان بنا یا باغ تاریخی باید التماس می کردیم. روزهایی که بالارفتن هر یک از برج ها و ساختمان ها با نمای نئوکلاسیک رومی که فرسنگ ها از هویت ایرانی ما فاصله داشت، آواری بر سر ما بود.
چند سال اخیر روزهای سختی را پشت سر گذاشتیم تحریم های رگباری، استرس پاندمی کرونا و داغ عزیزان از دست رفته، تنگی معیشت مردم و بی تدبیری مسئولین کام هر روز ما را تلخ تر و تلخ تر کردند اما با هر آنچه گذشت نباید فراموش کنیم مسیر دموکراسی شهری، آینده شهر تهران را رقم می زند و اجازه ندهیم گفتمان تازه ای که در مدیریت شهر آغاز شده و با همه فراز و نشیب های خود، و حتی آزمون و خطاهای خود، تحت تاثیر فضای تلخ سیاسی به فراموشی سپرده شود. اکنون که گفتمان تازه این شهر اینگونه آغاز شده که شفافیت را چراغ راه خود کرده، در تلاش است تا سبک زندگی ما را به رسمیت بشناسد، به جای بریز و بپاش افسار گسیخته، شهر را ارزان تر اداره می کند، صیانت از شهر را جایگزین شهرفروشی کرده، مقید به قانونمداری است نه سلیقه محوری و دل در گرو منافع عمومی شهر دارد انتخاب با ماست تا شهرمان را خود اداره کنیم یا قیم ها دوباره به میدان بیایند، برای این شهر تعیین تکلیف کنند و آینده شهر ما را پیش فروش کنند. امروز اهالی این شهر، میلیون ها نفر از اقوام و فرهنگ های متنوع با تفکرات مختلف در کنار هم زندگی می کنند و هویت فرهنگی تهران را ساخته اند و این کلانشهر جذاب دوست داشتنی با آنها زنده است و نفس می کشد. حال این تهران است که برای آواز پرندگانش، برای معنای زندگی مردمانش و به ما نیاز دارد و به همین خاطر از همگی دعوت می کنم به صحنه بیایید و مدیریت شهری متناسب با این شهر هزار رنگ را خودتان انتخاب کنید.
نظر شما