هوای روزهای آخر شهریور ماه اگر چه نام تابستان را با خود یدک می کشد اما سر صبح هایش سردی خاصی دارد که اگر حواست نباشد هر نسیمش سلامتی ات را به یغما می برد و مهمان دکتر و دوایت می کند.
صبح های آخر شهریور آدم را به یاد آمدن پاییز و فصل سرد سال می اندازد. پاییزی که به لطف تغییرات اقلیمی دهه های اخیر گاهی با زمستان برابری می کند.
پاییز و زمستان هرچند برای خیلی ها صدای خش خش برگهای خشک شده درختان و قدم نهادن بر روی برفهای خیابان را به یاد می آورد اما برای برخی در همین تهران سوز و سرمایی را تداعی می کند که به قول قدیمی ها گدا کش است.
اگر چه چند سالی است که به لطف ساخت و تجهیز گرمخانه ها در شهر تهران تعداد کثیری از افراد بی خانمان در شب و روزهای سرد سال پناهگاهی دارند و وعده غذای گرمی می خورند اما هنوز این وضعیت با شرایط مطلوب فاصله دارد.
امین توکلی زاده معاون جدید اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران که چند روزی است به این سمت منصوب شده است صبح امروز برای بررسی وضعیت یکی از گرمخانه های شهر تهران به منطقه خاوران رفت در زیر گزارشی از این بازدید دو ساعته را می خوانید.
در بخشی از فضای اتاق که تنگ و گرفته بود، قفسه زنگ زده ایی به چشم میخورد، تا مددجویان لباس های مخصوص گرمخانه را بعد از استحمام تعویض کنند.
در کنار دیوار سفیدی که دود بخاری آن را سیاه کرده، قفسه زون کن خاک خورده ای توجه اقای معاون را به خودش جلب می کند، مشخصات مددجویان بر روی کاغذ ها نوشته شده بود، ادم هایی که شاید در روزگاری نه چندان دور برای خودشان کسی بودند و به اصطلاح برو و بیایی داشتند و حالا دست تقدیر یا گرفتاری های زندگی آنها را به اینجا آورده، اقای معاون بعد از شنیدن توضیحات مسئول بخش درباره نگهداری از این برگه ها و مشخصات می خواهد که این سیستم را تبدیل به شبکه ایی کنند، چرا که سیستم اداری کاغذی خیلی وقت است که منسوخ شده و تبدیل به سیستم اینترنتی شده است.
حاضران در جمع که تعدادشان از ۸ نفر تجاوز نمیکند، وارد اتاق کوچکی می شوند که سر در اتاق نوشته شده بود، (اتاق پزشک)، مردی میانسال پشت میزی نشسته و به محض دیدن جمعیت از جا بلند می شود و به سمت در می آید تا مسئولان را به داخل اتاق راهنمایی کند، علی رغم اینکه لباس سفیدی بر تن نداشت اما پزشک بود و درد این مردان خسته از روزگار را درمان میکرد.
اقای معاون پرسید مددجویان برای چه مشکلی نزد شما می آیند؟ پزشک پاسخ می دهد ۷۰ درصد مراجعات برای عفونت است، مصرف مواد مخدر عفونت و زخم های عمیقی روی بدن ایجاد میکند که درمان این زخم ها، سخت و دردآور است.
بعد از شنیدن صحبت های پزشک وارد سالن بزرگی شدیم، تعداد کمی میز و صندلی پلاستیکی رنگ و رو رفته بود که نامرتب چیده شده بودند، مددجویان در حال صرف صبحانه ای ساده، بر روی صندلی تکیه زده اند، اقای معاون حواسش بود تا عکاس ها چهره خسته و درمانده این افراد را، سوژه عکاسی قرار ندهند و دائما به انها تذکر میدهد که از چهره ها عکاسی نکنید.
در ادامه مسیر، سوله به دو بخش بزرگ تقسیم می شود، مرد کوتاه قامتی در فلزی بزرگی را به سختی می گشاید تا چهره ناخشنود گرمخانه تازه مشخص شود، گویی این چهره فقر در تهران است که به یکبار عریان شده است.
تخت خواب های دو الی سه طبقه با فاصله کم کنار هم چیده شده اند. با اینکه سقف سوله بلند بود اما تهویه هوا به خوبی انجام نمیشود و بوی نامطبوعی به مشام میرسید. نفس کشیدن در این هوا سخت است.
مردانی که روزگار به انها سخت گرفته بود، تخت روی رخت خواب در حال چرت زدن بودند، اقای معاون از نحوه چیدمان تخت خواب ها و تمیز نبودن ملحفه ها ایراد می گیرد؛ و از ماسک نزدنشان شاکی می شود.
از همین جا گفت و گو با مددجویان را شروع می کند و از نحوه خدماتی که به آنها ارائه میشود می پرسد؛ پیر مردی که کلاه گیس مشکی به سر داشت با چهره ای که خطوط آن سن و سالش را هویدا میکرد، جلو آمد و گفت: من اهل میانه ام و حدود ۱۵ سال است که در این مرکز هستم، ازدواج کرده بودم و زندگی داشتم اما سال ها است که همسرم از من جدا شده؛ از من میپرسید که راضی هستم یا نه؟ بله چرا راضی نباشم، دستشان هم درد نکند.
پیر مرد که گویی دریچه امیدی برای حل یکی از بحران های زندگی اش پیدا کرده است ادامه می دهد برای درست کردن دندانهایم نیاز به پول دارم اگر عنایت کنید هزینه آن را پرداخت کنید، ممنونتان میشوم، توکلی زاده هم با ضمانت اینکه اگر دوباره بتوانی ازدواج کنی میگوید هزینه درمانت را پرداخت می کنیم.
اما پشت سوله حیاط کوچکی بود که مددجویان بتوانند از فضای باز برای استراحت استفاده کنند. تعدادی وسیله ورزشی هم در این حیاط قرار دارد که ظاهرا از سوی مددجویان از آنها استقبال نمی شود. بعد از بازدید از محوطه ورزشی، این بار نوبت آشپزخانه و انبار نگه داری از مواد غذایی است.
اقای معاون همه بخش های گرمخانه را بازدید می کند تا جایی از قلم نیافتد و وضعیت همه بخش های گرمخانه را رصد کرده باشد حتی سرویس های بهداشتی و سالن استحمام.
علاوه بر پرسیدن مشکلات هر بخش، راه حل هایی برای مدیریت بهتر ارائه میدهد.
برای مثال جنب گرمخانه یک مرکز بهاران وجود دارد که سال ها است به دلیل برخی مشکلات بلا استفاده مانده و این مسئله از راه پله های خاک خورده ساختمان مشخص بود؛ اقای معاون پیشنهاد داد از تخت خواب های مرکز بهاران که به نسبت سالم تر و بهتر بودند به جای تخت خواب های گرمخانه استفاده شود.
مدیرعامل سازمان رفاه هم از پیمان کاران تامین کننده بودجه گلایه می کند که برای هر فرد مددجو روزانه ۳۱ هزار تومن پرداخت میکنند، حساب کنید ۳۱ هزار تومان پول ناچیزی برای اسکان و ارائه خدمات به این تعداد انسان است.
نظر شما