هنگامی که آقا محمدخان، بنیانگذار دولت قاجار، تهران را به پایتختی برگزید، حدود ۲۴۰ سال از احداث برج و باروی این شهر توسط شاه طهماسب صفوی میگذشت و کریم خان زند نیز پارهای ساختمانهای حکومتی را در آن بنا نهاده بود. اما تهران، هنوز شهری کوچک به شمار میآمد و در مقام پایتخت، دارای امکانات کافی نبود. اکنون بیش از ۲۳۵ سال از اعلان پایتختی شهر تهران میگذرد، و به نقل از کتاب حمید رضا حسینی،۷ دوره مدیریتی را با توجه به رویکردهای متفاوت، این شهر از سر گذرانده است. همچنان به باور بسیاری از کارشناسان فقدانهایش بر داشتههایش میچربد و هنوز تا رسیدن به شهر ایدهآل که بتواند زیست شهری و فضای اجتماعی بهینه را برای ساکنانش فراهم سازد فاصله دارد. هفته تهران از یک طرف میتواند همچون ایستگاهی در مسیر فعالیت مدیران شهری تلقی شده و فرصتی باشد برای نگاه به چشماندازهایی ترسیم شده برای شهر و تأکید بر بنمایهها و اصلاح انحرافها و از طرف دیگر فرصتی برای افزایش حس تعلق شهروندان و مجالی برای گفتوگو میان نخبگان شهری. اما این روز و هفته همچون دیگر اقدامات و نامگذاریهای نمادین که کاربستهای فرهنگی و هویتی برایش تدارک دیده نشده است، دچار فقر عمومیتیافتگی، نهادینهشدگی و ایجاد نیاز مردمی است. تا امری از خواست عمومی بر نیاید، یا به نیاز عمومی تبدیل نشود، نمیتواند آثار و برکات عمومی نیز در بر داشته باشد.
در بسیاری از شهرهای جهان، تعیین روز بهعنوان یک نقطه عطف تلقی شده و مردم پیش از مدیران به تدارک گرامیداشت آن بر میآیند و آن را فرصتی برای اندیشیدن به شهر از سوی نخبگان، مجالی برای ارائه گزارش اقدامات شهرداری و تبیین گفتمان مدیریت شهری از سوی مدیران و فرصتی برای ابراز اشتیاق و علاقه و بروز و نمایش نقاط تعلقبخش از سوی مردم و ساکنان شهر میدانند. این روز میتواند و باید در درازمدت نقطه تکیهگاه و امن گفتوگو بر سر آینده شهر باشد و بشود؛ آن هم شهری مثل تهران که تکثر و تنوع فکری و فرهنگی و قومی و زبانی در بیشینهترین حالت خود قرار و گفتوگو پیرامون آینده آن و رسیدن به تفاهمهای کلی بر هر امری اولویت دارد.
اگر بپذیریم که امروز به حسب شرایط پیش آمده برای تهران همگان به این نتیجه رسیدهاند که پس از دو قرن توجه نشان دادن به توسعه کالبدی و نمایشی، دیگر وقت آن رسیده است که به سمت توسعه فرهنگی و زیرساختهای تعالی بخش انسانی برویم میتوان گفت فصل تازهای پیش روی تهران و به یک اعتبار مرحله هشتمی از دوران مدیریت شهری را باید پیش روی این شهر در حال رقم خوردن دانست، که دیگر در آن فربگی و بزرگی شهر به حد اعلای خود رسیده و از عرض تا ارتفاع هر آنچه توانسته شده بدان افزوده شده است. حال وقت آن است که به کیفیت زندگی مردمان این شهر و تعالی و رشد انسانها از مادی تا معنوی اندیشه شود. بهگونهای که تهران نه فقط به یک محل برای گذران و زنده ماندن که به محلی برای زندگیکردن بدل شود. از آن جنوبش که در احاطه تراکم ناایمنیهای شهری است تا آن شمالاش که در احاطه چپاول تراکم و ترافیک ماشینی است، یک به همریختگی این شهر را اشغال کرده است که شاید قرار گرفتن در ریل انسانمحوری و حال با سویه تبدیل شهرداری به یک نهاد اجتماعی خدمترسان عمومی بتواند به آن شکل تازهای بدهد. طی تمامی این سالها عدالت اجتماعی و اساسا توجه به اجتماع ذیل نگاه انسانگرایی در شهر و توجه به روح شهر رویکرد کمرونقی بوده است که این را میتوان با قدم زدن در این کلانشهر بزرگ به خوبی مشاهده کرد.
همانطورکه در ابتدا گفته شد این شهر به مدد ۲۳۵ سال ساختن و افزودن و تعریض شدن بهوجود آمده است. طبیعی است که شاید به مدد یک یا دو سه دوره مدیریتی شهری نتوان آن را از این فشار سیمانی و خیابانی نجات داد و توجه به فرد فرد افراد، آنطور که شایسته آنهاست را بهوجود آورد ولی روز و هفته تهران بهنظرم زمانی است که میتوان به واسطه آن مرتب به این رویکرد تازه نگاه کرد و در راستای تبدیل یک شهر خشن به یک شهر مسالمتآمیز و انسانی گام برداشت. گامهایی که در میان این ساختمانها و ماشینها هر روز برداشتناش سختتر و سختتر میشود. هفته تهران فرصت انتخاب و جانمایی پازلهای گم شده مدیریت شهری است که در آن میتوان هر ساله شابلون توسعه همه جانبه را روی نقشه اصلی و شرایط موجود قرار داد و نسبت به نقاط ضعف و قدرت شناخت بیشتری پیدا کرد. این فرصت را حتی به لحاظ رویکردی و استراتژیکی نباید از دست داد و نباید به حد یک دوره یا یک اقدام تنزل بخشید.
اگر چنین جایگاهی را برای آن متصور باشیم، آنوقت چنین نامگذاریهایی میتواند فراتر از جنبه نمادین خود، جنبه کارکردی برای حل مسائل شهر نیز بهخود بگیرد و روزی را شاهد باشیم که خود شهروندان این شهر برای گرامیداشت آن فعالانه به ایفای نقش بپردازند. با توجه به رویکرد توجه به اجتماع نه کالبد و عدالت و انسان در شهر، نه ماشین و سیمان، هفته تهران هم نه فقط هفته شهرداری تهران و مورد اهمیت شهرداری که باید هفته مردم و تمامی ساکنان این شهر باشد و این هفته را آنها باید گرامی بدارند و بدان توجه نشان دهند. تا زمانی که هفته تهران یک مناسبت سازمانی باشد نمیتواند در این ریل و هدفگذاری مورد انتظارش گامی به پیش برای شهر باشد. امروز بهدلیل فقدان نهادینه شدن همین نامگذاریها ما شاهد آن هستیم که خود ساکنان شهرها هم از روز آن شهر بیخبر هستند و اهمیت و موضوعیت آن را یا بهتر بگویم فایده آن را نمیدانند و در نتیجه در گرامیداشت آن گامی بر نمیدارند.
همچون خود تهران که از نگاه انسانی و مردمی دچار فقدانهای جدی است، روز و هفته تهران نیز هنوز مردمی و نهادینه نشده است. همین موجب شده است که این مناسبت از دو کارکرد خود یعنی برندسازی و مطالبهگری عمومی از سوی مردم و نگاه استراتژیک و بازنگرانه از سوی مدیران، آنطور که باید و شاید قوام نداشته باشد و بازخوردهای مطلوب نگیرد. این امید همیشه با ماست که روزی تهران بدل به شهری شود که تک تک ما خود را نه مهاجر به آن یا مستأجر آن که محل زندگی خود بدانیم و به آن مثل هر چیز با اهمیت در زندگیمان توجه نشان دهیم. روز و هفته تهران بهعبارت دیگر مناسبتی برای یادآوری این مراقبت و نگاه است.
نظر شما